آیت الله العظمی فاضلی بهسودی (مدظله العالی)

ayatullah Fazeli Behsoodi

  • 12 فروردین 1399 ساعت: 16:47
  • 5892 بازدید
  • 1
    ارسال توسط :
    پ
    پ

    احكام نماز

    نماز بهترين اعمال دينى است كه اگر به درگاه خداوند عالم قبول شود عبادت‌هاى ديگر هم قبول می‌شود، اگر پذيرفته نشود اعمال ديگر هم قبول نمی‌شود، همان‌طور كه اگر انسان شبانه روزى پنج نوبت در نهر آبى شست‌وشو كند، چرك در بدنش نمى‌ماند، نمازهاى پنج‌گانه هم انسان را از گناهان پاك می‌کند و سزاوار است كه انسان نماز را در اول وقت بخواند و كسى كه نماز را پست و سبك شمارد، مانند كسى است كه نماز نمی‌خواند. پيغمبر اكرمJ فرمود: كسى كه به نماز اهميّت ندهد و آن را سبك شمارد سزاوار عذاب آخرت است. روزى حضرت در مسجد تشريف داشتند مردى وارد و مشغول نماز شد و ركوع و سجودش را كاملاً به‌جا نياورد، حضرت فرمودند اگر اين مرد در حالى كه نمازش اين‌طور است از دنيا برود، به دين من از دنيا نرفته است. پس انسان بايد مواظب باشد كه به عجله و شتاب‌زدگى نماز نخواند، و در حال نماز به ياد خدا و با خضوع و خشوع و وقار باشد، و متوجه باشد كه با چه كسى سخن مى‌گويد، و خود را در مقابل عظمت و بزرگى خداوند عالم بسيار پست و ناچيز ببيند، و اگر انسان در موقع نماز كاملاً به اين مطلب توجه كند از خود بى‌خبر می‌شود. نمازگزار باید توبه و استغفار نمايد، و گناهانى را كه مانع قبول شدن نماز است مانند حسد، كبر، غيبت، خوردن حرام، آشاميدن مسكرات و ندادن خمس و زكات بلكه هر معصيتى را ترك کند. همچنين سزاوار است كارهايى را كه ثواب نماز را كم می‌کند به‌جا نياورد، مثلاً در حال خواب آلودگى و خوددارى از بول به نماز نايستد، و در موقع نماز به آسمان نگاه نكند، و كارهايى كه ثواب نماز را زياد می‌کند به‌جا آورد، مثلاً انگشتر عقيق بدست كند، و لباس پاكيزه بپوشد و شانه و مسواك كند و خود را خوشبو نمايد.

    نمازهاى واجب

    نمازهاى واجب شش است:

    اول: نمازهاى شبانه روزى؛

    دوم: نماز آيات؛

    سوم: نماز ميّت؛

    چهارم: نماز طواف واجب خانه كعبه؛

    پنجم: نمازهاى پدر كه بر پسر بزرگتر واجب است؛

    ششم:  نمازى كه به واسطه اجاره و نذر و قسم و عهد واجب می‌شود و نماز جمعه از نمازهاى شبانه روزى است.

    نمازهاى واجب شبانه روزى

    نمازهاى واجب شبانه روزى پنج است: ظهر و عصر، هر كدام چهار ركعت، مغرب سه ركعت، عشا چهار ركعت، صبح دو ركعت است.

    مسأله 773) در سفر بايد نمازهاى چهار ركعتى را با شرا‌یطى كه گفته می‌شود دو ركعتى خواند.

    وقت نماز ظهر و عصر

    مسأله 774) اگر چوب يا چيزى مانند آن را (شاخص) راست در زمين هموار فرو برند، صبح كه خورشيد بيرون می‌آید، سايه آن به طرف مغرب مى‌افتد و هرچه آفتاب بالا می‌آید اين سايه كم می‌شود، و در شهرهاى ما در اول ظهر شرعى به آخرين درجه كمى می‌رسد، و ظهر كه گذشت، سايه آن به طرف مشرق برمی‌گردد و هرچه خورشيد رو به مغرب مى‌رود سايه زيادتر می‌شود. بنابراين، وقتى سايه به آخرين درجه كمى رسيد و دو مرتبه رو به زياد شدن گذاشت معلوم می‌شود كه ظهر شرعى شده است، ولى در بعضى از شهرها مثل مكّه كه گاهى موقع ظهر سايه به كلّى از بين مى‌رود، بعد از آن‌که سايه دوباره پيدا شد، معلوم می‌شود كه ظهر شده است.

    مسأله 775) وقت نماز ظهر و عصر بعد از زوال تا غروب آفتاب است. چنانچه نماز عصر را عمداً قبل از نماز ظهر بخواند باطل است، مگر این‌که از آخر وقت بيش از آوردن يك نماز مجالی نباشد كه در اين فرض اگر كسى تا اين موقع نماز ظهر را نخوانده، نماز ظهر او قضا است و بايد نماز عصر را بخواند، و اگر كسى پيش از اين وقت اشتباهاً تمام نماز عصر را پيش از نماز ظهر بخواند نمازش صحيح است و احوط اين است كه آن را نماز ظهر قرار دهد و چهار ركعت ديگر به قصد ما فى‌الذمه به‌جا آورد.

    مسأله 776) اگر پيش از خواندن نماز ظهر، سهواً مشغول نماز عصر شود، و در بين نماز بفهمد اشتباه كرده است، بايد نيّت را به نماز ظهر برگرداند؛ يعنى نيت كند آنچه تا به حال خوانده‌ام و آنچه را مشغولم و آنچه را بعد مى‌خوانم همه نماز ظهر باشد، بعد از آن‌که نماز را تمام كرد نماز عصر را بخواند.

    نماز جمعه و احكام آن

    مسأله 777) نماز جمعه مانند نماز صبح دو ركعت است. امتيازش از نماز صبح اين است كه دو خطبه در پيش دارد. نماز جمعه واجب تخييرى است؛ به اين معنى كه مكلف در روز جمعه مخيّر است كه نماز جمعه را بخواند در صورتى كه شرایطش موجود باشد، يا نماز ظهر به‌جا آورد. پس اگر نماز جمعه را به‌جا آورد، كفايت از ظهر می‌کند. واجب شدن نماز جمعه چند شرط دارد:

    اول: داخل شدن وقت، و آن عبارت از زوال آفتاب است، و وقتش تا برابر شدن سايه شاخص است با شاخص بنا بر اظهر، پس هرگاه تا برابر شدن سايه با شاخص نماز جمعه را تأخير انداخت، وقتش خارج شده و نماز ظهر را بايد به‌جا آورد.

    دوم: شماره افراد، و آن هم هفت نفر است با امام. هرگاه هفت نفر از مسلمانان جمع نشود نماز جمعه واجب نمی‌شود، بلى نماز جمعه از پنج نفرى كه يكى شان امام باشد صحيح است ولی واجب نیست.

    سوم: بودن امام جامع شرایط امامت: از عدالت و غير آن از چيزهایى كه در امام جماعت معتبر است، همچنان كه در بحث نماز جماعت خواهد آمد و بدون او نماز واجب نمی‌شود. صحيح بودن نماز جمعه چند شرط دارد:

    اول: جماعت بودن، پس فرادى صحيح نيست و هرگاه مأموم پيش از ركوع ركعت دوم نماز جمعه به امام برسد مجزى خواهد بود، و يك ركعت ديگر به او اضافه می‌کند و اگر در ركوع دوم درك امام كند مجزى بودنش مشكل است و احتياط ترك نشود.

    دوم: خواندن دو خطبه پيش از نماز كه در خطبه اول حمد و ثناى الهى را گفته و وصيت به تقوى و پرهيزكارى نمايد و يك سوره از قرآن بخواند، سپس نشسته و برخيزد، و باز هم حمد و ثناى الهى را به‌جا آورده و به پيغمبر اكرم J و ائمه مسلمين صلوات فرستاده و براى مؤمنين و مؤمنات استغفار كند، و لازم است خطبه پيش از نماز باشد. پس اگر نماز را پيش از دو خطبه شروع كند صحيح نخواهد بود و خواندن خطبه پيش از زوال آفتاب بنا بر احتياط جایز نيست، به نحوی كه تماميّت خطبه مقارن زوال باشد و لازم است كسى كه خطبه را مى‌خواند هنگام خطبه ايستاده باشد، پس هرگاه خطبه را نشسته بخواند صحيح نخواهد بود و فاصله انداختن بين دو خطبه به نشستن لازم و واجب است، و لازم است نشستن مختصر و خفيف باشد، و لازم است امام جماعت و خطيب ـ كسى كه خطبه مى‌خواندـ يك نفر باشد و احتياط واجب اين است كه در حال خطبه با طهارت باشد و در مقدار واجب از خطبه عربيت (زبان عربى) معتبر است، و در مازاد بر آن معتبر نيست مگر آن‌که حاضرين زبان عربى را ندانند كه احوط در اين صورت در خصوص وصيت به تقوى، جمع بين عربيت و زبان حاضرين است، و نيز احوط استحبابی اين است كه امام جمعه مجتهد باشد و يا منصوب از قبل مجتهد جامع الشرایط باشد.

    سوم: آن‌که مسافت بين دو نماز جمعه كمتر از يك فرسخ نباشد، پس هرگاه دو نماز جمعه در مسافت كمتر از يك فرسخ مقارن هم برپا شود، هر دو باطل می‌شود. اگر يكى سبقت بر ديگرى داشت هرچند به تكبيرة الاحرام باشد صحيح و دومى باطل خواهد بود. چنانچه پس از برگزارى نماز جمعه كشف شد كه نماز جمعه ديگرى بر او سابق يا مقارنش، در مسافتی كمتر از يك فرسخ برپا شده بوده، به‌جا آوردن نماز ظهر واجب نخواهد بود، و فرقى نيست بين این‌که اين كشف در وقت يا در خارج وقت باشد. برپا نمودن نماز جمعه در صورتى مانع از نماز جمعة ديگر در مسافت مزبور می‌شود كه خود صحيح و جامع شرایط باشد، و الاّ در مانع بودنش اشكال است، و اقرب مانع نبودن است.

    مسأله 778) هرگاه نماز جمعه‌اى كه داراى شرایط است برپا شود، بنا بر احتياط حضور در آن واجب است، و در وجوب حضور چند چيز معتبر است:

    اول: آن‌که مكلف مرد باشد و حضور زنان در نماز جمعه واجب نيست ولی احوط حضور زنان است.

    دوم: آزادى، پس حضور در نماز جمعه بر  بردگان واجب نيست.

    سوم: حاضر بودن، پس بر مسافر واجب نيست، و در مسافر فرقى نيست كه تكليف او در نماز قصر باشد يا تمام، مثل مسافرى كه قصد اقامه کرده است.

    چهارم: سلامت از بيمارى و كورى، پس بر بيمار و كور نماز جمعه واجب نيست.

    پنجم: پير نبودن، پس بر پيرمردان نماز جمعه واجب نيست.

    ششم: آن‌که بين جاى شخص و جایى كه نماز جمعه برپا می‌شود بيش از دو فرسخ فاصله نباشد و بر كسى كه سر دو فرسخى است حضور واجب است. همچنين بر كسى كه حضور جمعه بر او دشوار باشد حضور واجب نيست، بلكه بعيد نيست كه اگر باران باشد حضور واجب نشود هرچند حرج و مشقتى نداشته باشد.

    مسأله 779) چند حكم كه به نماز جمعه راجع است از اين قرار است:

    اول: كسى كه نماز جمعه از او ساقط شده و حضورش واجب نباشد، جایز است در اول وقت مبادرت به نماز ظهر نمايد.

    دوم: هرگاه در بلد انسان نماز جمعة جامع شرایط برپا می‌شود، بنا بر احتياط جایز نيست انسان بعد از زوال آفتاب سفر كند.

    سوم: حرف زدن، هنگامى كه امام مشغول خطبه خواندن است بنا بر احتیاط واجب جایز نيست، و فرقى بين عدد معتبر در اصل وجوب نماز جمعه و بين بيشتر از آن نيست.

    چهارم: گوش دادن به دو خطبه بنا بر احتياط واجب است، ولى كسانى كه معناى خطبه را نمى‌فهمند، گوش دادن بر آنها واجب نيست.

    پنجم: اذان دوم روز جمعه بدعت است، و اين همان اذانى است كه در عرف اذان سوم ناميده می‌شود.

    ششم: نمازگزار وقت خطبه امام، بنا بر احتياط واجب بايد حاضر شود و اگر خطبه را درك نكرد و اقتدا نمود نمازش صحيح است.

    هفتم: خريد و فروش هنگامى كه براى نماز جمعه ندا می‌شود حرام است، در صورتى كه منافى نماز جمعه باشد، و الاّ حرام نخواهد بود و اظهر اين است كه در صورت حرمت نيز معامله باطل نيست.

    هشتم: كسى كه حضور جمعه بر او واجب تخییری بوده و ترك نموده و نماز ظهر را به‌جا آورده، اظهر اين است كه نمازش صحيح باشد.

    وقت نماز مغرب و عشاء

    مسأله 780) احتياط واجب آن است كه قبل از این‌که سرخى طرف مشرق كه بعد از غروب آفتاب پيدا می‌شود، از بالاى سر انسان بگذرد انسان نماز مغرب را به‌جا نياورد.

    مسأله 781) وقت نماز مغرب و عشاء تا نيمه شب امتداد دارد، ولى نماز عشاء در صورتى كه با التفات، قبل از نماز مغرب خوانده شود باطل است، مگر این‌که از وقت، بيش از مقدار ادای نماز عشاء نمانده باشد كه در اين صورت لازم است نماز عشاء را قبل از نماز مغرب بخواند.

    مسأله 782) اگر كسى اشتباهاً نماز عشاء را پيش از نماز مغرب بخواند و بعد از نماز ملتفت شود، نمازش صحيح است، و بايد نماز مغرب را بعد از آن به‌جا آورد.

    مسأله 783) اگر پيش از خواندن نماز مغرب، سهواً مشغول نماز عشاء شود و در بين نماز بفهمد كه اشتباه كرده، چنانچه به ركوع ركعت چهارم نرفته است، بايد نيت را به نماز مغرب برگرداند، و نماز را تمام كند و بعد نماز عشاء را بخواند، اگر به ركوع ركعت چهارم رفته است بايد نماز را به‌هم زند و بعد از خواندن نماز مغرب نماز عشاء را به‌جا آورد.

    مسأله 784) آخر وقت نماز عشاء نصف شب است و شب از اول غروب است تا اول طلوع آفتاب.

    مسأله 785) اگر از روى معصيت، يا به واسطة عذرى نماز مغرب يا عشاء را تا نصف شب نخواند، بنا بر احتياط واجب، بايد تا قبل از اذان صبح بدون این‌که نيت اداء و قضا كند آن نماز را به‌جا آورد.

    وقت نماز صبح

    مسأله 786) نزديك اذان صبح از طرف مشرق، سفيده‌اى رو به بالا حركت می‌کند كه آن را فجر اول گويند، موقعى كه آن سفيده پهن شد، فجر دوم و اول وقت نماز صبح است، و آخر وقت نماز صبح موقعى است كه آفتاب بيرون می‌آید.

    احكام وقت نماز

    مسأله 787) موقعى انسان می‌تواند مشغول نماز شود كه يقين كند وقت داخل شده است، يا دو مرد عادل به داخل شدن وقت خبر دهند بلكه به اذان شخصى كه وقت شناس و مورد اطمينان باشد يا به خبر دادن او به دخول وقت نيز مى‌توان اكتفا نمود.

    مسأله 788) اگر به واسطه ابر يا غبار، نتواند به داخل شدن وقت يقين كند، چنانچه گمان داشته باشد كه وقت داخل شده، می‌تواند مشغول نماز شود، ولى در چيزهاى كه نسبت به شناختن وقت مانع شخصى باشد مثل نابينایى و در زندان بودن، احتياط واجب آن است كه نماز را تأخير بيندازد تا يقين يا اطمينان كند كه وقت داخل شده است.

    مسأله 789) اگر به يكى از راه‌هاى گذشته براى انسان ثابت شود كه وقت نماز شده و مشغول نماز شود، و در بين نماز بفهمد كه هنوز وقت داخل نشده، نماز او باطل است. همچنين است اگر بعد از نماز بفهمد كه تمام نماز را پيش از وقت خوانده و بنا بر احتياط اگر در بين نماز بفهمد وقت داخل شده، يا بعد از نماز بفهمد كه در بين نماز وقت داخل شده بوده نماز را اعاده نمايد.

    مسأله 790) اگر انسان ملتفت نباشد كه بايد با يقين به داخل شدن وقت، مشغول نماز شود، چنانچه بعد از نماز بفهمد كه تمام نماز را در وقت خوانده، نماز او صحيح است. اگر بفهمد نماز را پيش از وقت خوانده، يا نفهمد كه در وقت خوانده يا پيش از وقت نمازش باطل است، بلكه اگر بعد از نماز بفهمد كه در بين نماز وقت داخل شده است بايد دوباره آن نماز را بخواند.

    مسأله 791) اگر يقين كند وقت داخل شده و مشغول نماز شود، و در بين نماز شك كند كه وقت داخل شده يانه، نماز او باطل است. ولى اگر در بين نماز يقين داشته باشد كه وقت داخل شده، و شك كند كه آنچه از نماز را خوانده در وقت بوده يا نه، نمازش صحيح است.

    مسأله 792) اگر وقت نماز به قدرى تنگ است كه به واسطه به‌جا آوردن بعضى از كارهاى مستحب نماز، مقدارى از آن بعد از وقت خوانده می‌شود، بايد آن مستحب را به‌جا نياورد، مثلاً اگر به واسطه خواندن قنوت مقدارى از نماز بعد از وقت خوانده می‌شود، بايد قنوت را نخواند.

    مسأله 793) كسى كه به اندازة خواندن يك ركعت نماز وقت دارد، بايد نماز را به نيّت ادا بخواند، ولى نبايد عمداً نماز را تا اين وقت تأخير بيندازد.

    مسأله 794) كسى كه مسافر نيست، اگر تا غروب آفتاب به اندازة خواندن پنج ركعت نماز وقت دارد، بايد نماز ظهر و عصر هر دو را بخواند، اگر كمتر وقت دارد بايد فقط نماز عصر را بخواند، و بعداً نماز ظهر را قضا كند. همچنين اگر تا نصف شب به اندازة خواندن پنج ركعت وقت دارد، بايد نماز مغرب و عشاء را بخواند، و اگر كمتر وقت دارد بايد فقط عشا را بخواند و بعداً مغرب را به‌جا آورد.

    مسأله 795) كسى كه مسافر است اگر تا غروب آفتاب به اندازة خواندن سه ركعت نماز وقت دارد، بايد نماز ظهر و عصر را بخواند، اگر كمتر وقت دارد بايد فقط عصر را بخواند و بعداً نماز ظهر را قضاء كند. اگر تا نصف شب به اندازه خواندن چهار ركعت نماز وقت دارد، بايد نماز مغرب و عشاء را بخواند، و اگر كمتر وقت دارد، بايد عشاء را بخواند، و بعداً مغرب را به‌جا آورد. چنانچه بعد از خواندن عشاء معلوم شود كه از وقت به مقدار يك ركعت يا بيشتر به نصف شب مانده است، بايد فوراً نماز مغرب را به نيت ادا به‌جا آورد.

    مسأله 796) مستحب است انسان نماز را در اول وقت آن بخواند و راجع به آن خيلى سفارش شده است و هرچه به اول وقت نزديكتر باشد بهتر است، مگر آن‌که تأخير آن از جهتى بهتر باشد مثلاً صبر كند كه نماز را به جماعت بخواند.

    مسأله 797) هرگاه انسان عذرى دارد كه اگر بخواهد در اول وقت نماز بخواند، ناچار است با تيمّم نماز بخواند، چنانچه بداند عذر او تا آخر وقت باقى است، می‌تواند در اول وقت نماز بخواند، ولى اگر احتمال دهد كه عذر او از بين مى‌رود، بايد صبر كند تا عذرش برطرف شود و چنانچه عذر او برطرف نشد، در آخر وقت نماز بخواند، و لازم نيست به قدرى صبر كند كه فقط بتواند كارهاى واجب نماز را انجام دهد، بلكه اگر براى مستحبات نماز نيز مانند اذان و اقامه و قنوت وقت دارد می‌تواند تيمّم كند و نماز را با آن مستحبات به‌جا آورد. در عذرهاى ديگر غير از موارد تيمم اگر احتمال بدهد كه عذر او باقى باشد جایز است اول وقت نماز بخواند، ولى چنانچه در اثنای وقت عذرش برطرف گردد لازم است اعاده نمايد.

    مسأله 798) كسى كه مسائل نماز و شكيّات و سهويّات را نمی‌داند و احتمال می‌دهد كه يكى از اينها در نماز پيش آيد، بايد براى ياد گرفتن اينها نماز را از اول وقت تأخير بيندازد، ولى اگر اطمينان دارد كه نماز را به طور صحيح تمام می‌کند، می‌تواند در اول وقت مشغول نماز شود، پس اگر در نماز مسأله‌اى كه حكم آن را نمی‌داند پيش نيايد، نماز او صحيح است، و اگر مسأله‌اى كه حكم آن را نمی‌داند پيش آيد جایز است به يكى از دو طرفى كه احتمال می‌دهد عمل نمايد و نماز را تمام كند، ولى بعد از نماز مسأله را بپرسد كه اگر نمازش باطل بوده، دوباره بخواند و اگر صحيح بوده اعاده لازم نيست.

    مسأله 799) اگر وقت نماز وسعت دارد و طلب‌كار هم طلب خود را مطالبه می‌کند، در صورتى امکان، بايد اول قرض خود را بدهد، بعد نماز بخواند. همچنين است اگر كار واجب ديگرى كه بايد فوراً آن را به‌جا آورد، پيش آمد كند، مثلاً ببيند مسجد نجس است بايد اول مسجد را تطهير كند، بعد نماز بخواند. چنانچه در هر دو صورت، اول نماز بخواند معصيت كرده، ولى نماز او صحيح است.

    نمازهایى كه بايد به ترتيب خوانده شود

    مسأله 800) انسان بايد نماز عصر را بعد از نماز ظهر و نماز عشاء را بعد از نماز مغرب بخواند و اگر عمداً نماز عصر را پيش از نماز ظهر، و نماز عشاء را پيش از نماز مغرب بخواند باطل است.

    مسأله 801) اگر به نيّت نماز ظهر مشغول نماز شود و در بين نماز يادش بيايد كه نماز ظهر را خوانده است، نمی‌تواند نيت را به نماز عصر برگرداند، بلكه بايد نماز را بشكند و نماز عصر را بخواند، و همين‌طور است در نماز مغرب و عشاء.

    مسأله 802) اگر در بين نماز عصر يقين كند كه نماز ظهر را نخوانده است و نيّت را به نماز ظهر برگرداند، چنانچه يادش بيايد كه نماز ظهر را خوانده بوده، بايد نيّت را به نماز عصر برگرداند و نماز را تمام كند.

    مسأله 803) اگر در بين نماز عصر شك كند كه نماز ظهر را خوانده يا نه، بايد نيّت را به نماز ظهر برگرداند، ولى اگر وقت به قدرى كم است كه بعد از تمام شدن نماز، آفتاب غروب می‌کند و براى يك ركعت از نماز هم مجال نيست بايد به نيّت نماز عصر نماز را تمام كند.

    مسأله 804) اگر در نماز عشاء پيش از ركوع ركعت چهارم شك كند كه نماز مغرب را خوانده يا نه، چنانچه وقت به قدرى كم است كه بعد از تمام شدن نماز نصف شب می‌شود، و به مقدار يك ركعت از نماز هم مجال نيست بايد به نيت عشاء نماز را تمام كند، و اگر بيشتر وقت دارد بايد نيت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را سه ركعتى تمام كند، بعد نماز عشاء را بخواند.

    مسأله 805) اگر در نماز عشاء بعد از رسيدن به ركوع ركعت چهارم شك كند كه نماز مغرب را خوانده يا نه، چنانچه وقت كم است بايد نماز عشاء را تمام كند و اگر به مقدار پنج ركعت وقت باشد، بايد نماز را به‌هم زند، و نماز مغرب و عشاء را بخواند.

    مسأله 806) اگر انسان نمازى را كه خوانده احتياطاً دوباره بخواند در بين نماز يادش بيايد نمازى را كه بايد پيش از آن بخواند نخوانده است، نمی‌تواند نيّت را به آن نماز برگرداند، مثلاً موقعى كه نماز عصر را احتياطاً مى‌خواند، اگر يادش بيايد نماز ظهر را نخوانده است نمی‌تواند نيّت را به نماز ظهر برگرداند.

    مسأله 807) برگرداندن نيّت از قضاء به نماز اداء، و از نماز مستحب به نماز واجب جايز نيست.

    مسأله 808) اگر وقت نماز اداء وسعت داشته باشد، انسان می‌تواند در بين نماز نيّت را به نماز قضاء برگرداند ولى بايد برگرداندن نيّت به نماز قضاء ممكن باشد مثلاً اگر مشغول نماز ظهر است، در صورتى می‌تواند نيّت را به قضاى صبح برگرداند كه داخل ركوع ركعت سوم نشده باشد.

    مسأله 809) نمازهاى مستحبى زياد است و آنها را نافله گويند. در بين نمازهاى مستحبى به خواندن نافله‌هاى شبانه روزى بيشتر سفارش شده، و آنها در غير روز جمعه سى و چهار ركعت‌اند كه هشت ركعت آن نافله ظهر است و هشت ركعت نافله عصر و چهار ركعت نافله مغرب، و دو ركعت نافله عشاء و يازده ركعت نافله شب، دو ركعت نافله صبح می‌باشد. چون دو ركعت نافله عشاء را بنا بر احتياط واجب بايد نشسته بخواند، يك ركعت حساب می‌شود ولى در روز جمعه بر شانزده ركعت نافله ظهر و عصر، چهار ركعت اضافه می‌شود و بهتر آن است كه تمام بيست ركعت را پيش از زوال به‌جا آورد.

    مسأله 810) از يانزده ركعت نافله شب، هشت ركعت آن بايد به نيّت نافله شب و دو ركعت آن به نيّت نماز شفع، و يك ركعت آن به نيّت نماز وتر خوانده شود و دستور كامل نافله شب در كتاب‌هاى دعا گفته شده است.

    مسأله 811) نمازهاى نافله را می‌شود نشسته خواند، ولى بهتر است دو ركعت نماز نافله نشسته را يك ركعت حساب كند، مثلاً كسى كه می‌خواهد نافله ظهر را كه هشت ركعت است نشسته بخواند، بهتر است شانزده ركعت بخواند، و اگر می‌خواهد نماز وتر را نشسته بخواند، دو نماز يك ركعتى نشسته بخواند.

    مسأله 812) نافله ظهر و عصر را در سفر نبايد خواند، و نافله عشاء چنانچه به قصد رجاء خوانده شود مانعى ندارد.

    وقت نافله‌هاى يوميه

    مسأله 813) نافله نماز ظهر، پيش از نماز ظهر خوانده می‌شود، و وقت فضيلت آن از اول ظهر است تا موقعى كه آن مقدار از سايه شاخص كه بعد از ظهر پيدا می‌شود، به اندازة دو هفتم آن شود، مثلاً اگر درازى شاخص هفت وجب باشد، هر وقت مقدار سايه‌اى كه بعد از ظهر پيدا می‌شود به دو وجب رسيد، آخر وقت نافله ظهر است.

    مسأله 814) نافله عصر پيش از نماز عصر خوانده می‌شود، وقت فضيلت آن تا موقعى است كه آن مقدار از ساية شاخص كه بعد از ظهر پيدا می‌شود، به چهار هفتم آن برسد، و چنانچه بخواهد نافله ظهر يا نافله عصر را بعد از وقت آنها بخواند، بايد نافله ظهر را بعد از نماز ظهر و نافله عصر را بعد از نماز عصر بخواند، و بنا بر احتياط واجب نيّت اداء و قضاء نكند.

    مسأله 815) وقت فضيلت نافله مغرب بعد از تمام شدن نماز مغرب است تا وقتى كه سرخى طرف مغرب كه بعد از غروب كردن آفتاب در آسمان پيدا می‌شود از بين برود.

    مسأله 816) وقت نافله عشاء بعد از تمام شدن نماز عشاء تا نصف شب است و بهتر است بعد از نماز عشاء بلافاصله خوانده شود.

    مسأله 817) نافله صبح پيش از نماز صبح خوانده می‌شود، و وقت فضيلت آن بعد از فجر اول است تا وقتى كه سرخى طرف مشرق پيدا شود، و نشانة فجر اول در وقت نماز صبح گفته شد، و ممكن است نافله صبح را بعد از نافله شب بلافاصله بخوانند.

    مسأله 818) وقت نافله شب از نصف شب است تا اذان صبح، و بهتر آن است كه نزديك اذان صبح خوانده شود.

    مسأله 819) مسافر و كسى كه براى او سخت است نافله شب را بعد از نصف شب بخواند، می‌تواند آن را در اول شب به‌جا آورد.

    نماز غفيله

    مسأله 820) نماز غفيله از نمازهاى مستحبى مشهور است كه بين نماز مغرب و عشاء خوانده می‌شود، و وقت آن بنا بر احتياط پيش از آن است كه سرخى طرف مغرب از بين برود، و در ركعت اول آن بعد از حمد بايد به جاى سوره اين آيه را بخوانند: (وَذَا النُّونِ اِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ اَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى فِى الظُّلُماتِ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنِّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمِينَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّيْناهُ مِنَ الغَمِّ وَكَذلِكَ نُنْجِى الْمُؤْمِنِينَ)، و در ركعت دوم بعد از حمد به جاى سوره اين آيه را بخوانند:

    (وَعِنْدَهُ مَفاتِحُ الغَيْبِ لا يَعْلَمُها اِلاّ هُوَ وَيَعْلَمُ ما فِى البَرِّ وَالْبَحْرِ وَما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَة اِلاّ يَعْلَمُها وَلا حَبَّة فِى ظُلُماتِ الاَْرْضِ وَ لا رَطْب وَ لا يابِس اِلاّ فِى كِتاب مُبِين) و در قنوت آن بگويد:

    (اَللّهُمَّ اِنِّى اَسْئَلُكَ بِمَفاتِحِ الْغَيْبِ الَّتِى لا يَعْلَمُها اِلاّ اَنْتَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَاَنْ تَفْعَلَ بِى كذا وكذا) و به جاى كلمه كذا و كذا حاجت‌هاى خود را بگويند و بعد بگويند: (اَللّهُمَّ اَنْتَ وَلِىُّ نِعْمَتِى وَالقادِرُ عَلى طَلِبَتِى تَعْلَمُ حاجَتِى فَأَسئلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمُ السَّلامُ لَمّا قَضَيْتَها لِى).

    احكام قبله

    مسأله 821) خانه كعبه كه در مكّه معظمه می‌باشد قبله است، و بايد رو به آن نماز خواند، ولى كسى كه دور است، اگر طورى بايستد كه بگويند رو به قبله نماز مى‌خواند كافيست. همچنين است كارهاى ديگر، مانند سر بريدن حيوانات كه بايد رو به قبله انجام بگيرد.

    مسأله 822) كسى كه نماز واجب را ايستاده مى‌خواند، بايد صورت و سينه و شكم او رو به قبله باشد، و احتياط مستحب آن است كه انگشتان پاى او هم رو به قبله باشد.

    مسأله 823) كسى كه بايد نشسته نماز بخواند، بايد در موقع نماز صورت و سينه و شكم او رو به قبله باشد.

    مسأله 824) كسى كه نمی‌تواند نشسته نماز بخواند، بايد در حال نماز به پهلوى راست طورى بخوابد كه جلو بدن او رو به قبله باشد، و اگر ممكن نيست بايد به پهلوى چپ طورى بخوابد كه جلو بدن او رو به قبله باشد، و اگر اين را هم نتواند بايد به پشت بخوابد به طورى كه كف پاهاى او رو به قبله باشد.

    مسأله 825) نماز احتياط و سجده و تشهد فراموش شده را بايد رو به قبله به‌جا آورد و بنا بر احتياط استحبابى سجدة سهو را نيز رو به قبله انجام دهد.

     مسأله 826) نماز مستحبى را می‌شود در حال راه رفتن و سوارى خواند و اگر انسان در اين دو حال نماز مستحبى بخواند، لازم نيست رو به قبله باشد.

    مسأله 827) كسى كه می‌خواهد نماز بخواند، بايد براى پيدا كردن قبله كوشش نمايد، تا يقين يا چيزى كه در حكم يقين است پيدا كند كه قبله كدام طرف است و اگر نتواند بايد به گمانى كه از محراب مسجد مسلمانان يا قبرهاى آنان يا از راه‌هاى ديگر پيدا می‌شود عمل نمايد، حتى اگر از گفته فاسق يا كافرى كه به واسطه قواعد علمى قبله را مى‌شناسد گمان به قبله پيدا كند كافيست.

    مسأله 828) كسى كه گمان به قبله دارد، اگر بتواند گمان قوي‌ترى پيدا كند نمی‌تواند به گمان خود عمل نمايد مثلاً اگر مهمان از گفته صاحب‌خانه گمان به قبله پيدا كند، ولى بتواند از راه ديگر گمان قوي‌ترى پيدا كند. نبايد به حرف او عمل نمايد.

    مسأله 829) اگر براى پيدا كردن قبله وسيله‌اى ندارد، يا با این‌که كوشش نموده، گمانش به طرفى نمى‌رود، احتياط واجب نماز خواندن به چهار طرف است در وسعت وقت.

    مسأله 830) اگر يقين يا گمان كند كه قبله در يكى از دو طرف است بايد به هر دو طرف نماز بخواند.

    مسأله 831) كسى كه بخواهد به چند طرف نماز بخواند، اگر بخواهد دو نماز بخواند كه مثل نماز ظهر و عصر باشد، بايد يكى بعد از ديگرى خوانده شود، احتياط مستحب آن است كه نماز اوّل را به آن چند طرف بخواند و بعد نماز دوم را شروع كند.

    مسأله 832) كسى كه يقين به قبله ندارد، اگر بخواهد غير از نماز كارى كند كه بايد رو به قبله انجام داد، مثلاً بخواهد حيوانى را سر ببرد، بايد به گمان عمل نمايد، و اگر گمان ممكن نيست به هر طرف كه بخواهد انجام دهد صحيح است.

    پوشانيدن بدن در نماز

    مسأله 833) مرد بايد در حال نماز اگرچه كسى او را نمی‌بیند عورتين خود را بپوشاند، و بهتر آن است كه از ناف تا زانو را نيز بپوشاند.

    مسأله 834) زن بايد در موقع نماز، تمام بدن حتى سر و موى خود را بپوشاند، و احتياط مستحب آن است كه كف پاها را هم بپوشاند، ولى پوشاندن صورت به مقدارى كه در وضو شسته می‌شود و دست‌ها تا مچ و روى پاها تا مچ پا لازم نيست. اما براى آن‌که واجب را پوشانده باشد، بايد مقدارى از اطراف صورت را بپوشاند تا يقين كند كه مقدار واجب پوشانيده شده است و قدرى پايين‌تر از مچها را هم بپوشاند.

    مسأله 835) موقعى كه انسان قضاى سجدة فراموش شده يا تشهّد فراموش شده را به‌جا مى‌آورد بايد خود را مثل موقع نماز بپوشاند، و احتياط واجب آن است كه در موقع به‌جا آوردن سجدة سهو نيز خود را بپوشاند.

    مسأله 836) اگر انسان عمداً يا از روى ندانستن مسأله، از روى تقصير، در نماز عورتش را نپوشاند نمازش باطل است.

    مسأله 837) اگر شخصى در بين نماز بفهمد كه عورت او پيدا است، فورا بپوشاند و کاری که صورت نماز را به‌هم زند به‌جا نیاورد، ولى اگر بعد از نماز بفهمد كه در نماز عورت او پيدا بوده، نمازش صحيح است. همچنين است اگر در اثنای نماز بفهمد كه قبلاً عورتش پيدا بوده، در صورتى كه فعلاً پوشيده باشد.

    مسأله 838) اگر لباس در حال ايستادن عورت را مى‌پوشاند، ولى ممكن است در حال ديگر، مثلاً در حال ركوع و سجود نپوشاند، چنانچه موقعى كه عورت او پيدا می‌شود، به وسيله‌اى آن را بپوشاند، نماز او صحيح است، ولى احتياط مستحب آن است كه با آن لباس نماز نخواند.

    مسأله 839) انسان موقعى كه پوشاك ندارد می‌تواند در نماز خود را به علف و برگ درختان بپوشاند.

    مسأله 840) انسان در حال ناچارى می‌تواند در نماز خود را با گل بپوشاند، ولى احتياط واجب آن است كه يك مرتبه ديگر با ايماء و اشاره نماز بخواند.

    مسأله 841) اگر چيزى ندارد كه در نماز خود را با آن بپوشاند، چنانچه احتمال دهد كه پيدا می‌کند، احتياط واجب آن است كه نماز خود را تأخير بيندازد، و اگر چيزى پيدا نكرد، در آخر وقت مطابق وظيفه‌اش نماز بخواند.

    مسأله 842) كسى كه می‌خواهد نماز بخواند، اگر براى پوشاندن خود حتّى برگ درخت و علف و گل و لجن نداشته باشد، و احتمال ندهد كه تا آخر وقت چيزى پيدا كند كه خود را با آن بپوشاند، در صورتى كه احتمال بدهد كه نامحرم او را می‌بیند، بايد نشسته نماز بخواند، و اگر اطمينان دارد كه نامحرم او را نمی‌بیند، ايستاده نماز بخواند، و بنا بر احتياط دست را بر عورت خود بگذارد، و در هر دو حال ركوع و سجود را با اشاره به‌جا آورد، و بنا بر احتياط اشارة سجود را بيشتر نمايد، بلكه مهر را برداشته بر پيشانى بگذارد و احتياط اين است كه يك مرتبه ديگر نماز را با ركوع و سجود كامل انجام دهد.

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.