نقش مرجعیت حضرت آیت الله العظمی محقق کابلی در تقویت خودباوری هزاره ها
نوشته زکریا فصیحی
منتشر شده در مجله عدالت و امید، شماره 6، خزان 1399(ویژه نامه مرجعیت و هویت)
1. معنا و کارآیی خودباوری
«اعتمادبهنفس، به خود متکی بودن، باور به توانایی خود داشتن» (انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، نشر سخن، 1382: 1/463) را خودباوری گفتهاند. بنابراین خودشناسی و خوداتکایی (استقلال فکری) و شناخت ارزشهای وجودی و استعداد خود برای رشد و رسیدن به اهداف فردی و اجتماعی، احساس ارزشمند بودن و عزتنفس، از شاخههای ارزشمند درخت "خودباوری" است.
2. هزاره انسان روز خوش ندیدۀ تاریخ معاصر افغانستان
بودن از قوم خاص و داشتن مذهب و زبان خاص، در هیچ نگرش و گرایش سیاست بشری جرم نیست تا زمینۀ سرکوب و نابودی کسی را فراهم کند. در افغانستان اما اندیشه فاشیستی قوم همیشه حاکم، بخش بزرگی از مردم این بوم و بر را به توپ و تازیانۀ تحقیر و سرکوب بست. عرصۀ زیستن را چنان بر این طایفه تنگ کرد که فقط نفس کشیدن حتی در مغارهها و درههای سنگزار و سردسیر و برفگیر، برایشان آرزوی بلندی بود؛ بهگونهای که هر نوع امید و آیندهنگری و زیست انسانی و بهرمندنی از حقوق مدنی و انسانی را فراموش کرده بودند. به زبان آوردن نام و ابراز هویت برایشان به مثابه اقرار به جرم و جنایت نابخشودنی بود. هرچند نام و هویت را نمیتوانستند در پس شمایل ظاهری خود پنهان کنند. این قربانیان بیپناه هزار تکه شده، هزارههای افغانستان بودند که یاد زجرکُشیها و درد کشیدنهایشان، جان نسلاندرنسل این قوم را آتش میزند. اما از استقامت و سرسختی انسان هزاره است که بهرغم آن طوفان سهمگین تبعیض و تعصب و امواج پرتلاطم سرکوبهای سیاسی و اجتماعی سیستماتیک، ماند و نسل و فرهنگ و هویت خود را حفظ کرد. هرچند برای این ماندن، بسیار سنگ خورد و زمین افتاد و جان و خون داد؛ اما همچنان امیدوار به آینده و استوار در کنار دیگر هموطنان خود بهپیش میرود.
3. زمینهها و عوامل خودباوری هزاره در افغانستان
زمینههای خودباوری هزاره در افغانستان را میشود از حرکت جسورانه و انقلابی عبدالخالق، حرکت سیاسی و انقلابی علامه سید اسماعیل بلخی و البته شکسته شدن انحصار حاکمیت پشتونی جستجو کرد. ستاره امید و خودباوری در آسمان شب دیجور تاریخ هزاره از حرکتهای نامبرده دمیدن گرفت و شکسته شدن حاکمیت انحصاری، باور شکستناپذیری آن را در اذهان خدشهدار کرد. هرچند حکومتهای بعدی تحت حمایت روسها هم بیشترین قربانی را از مردم هزاره (بهتناسب جمعیت) گرفت و نخبگان علمی فرهنگی و سیاسی هزاره را نابود کرد؛ اما هزارههایی هم بودند که در مناصب حکومتی تا مقام نخستوزیری پیش رفتند. این امر البته در نوع خود، چنانکه فضای مملو از توهین و تحقیر هزاره را در نگاه دیگران اندکی تغییر داد، زمینهای برای ایجاد خودباوری عموم هزاره نیز شد.
تشکیل احزاب سیاسی و شرکت در جهاد علیه روس و کسب موفقیتهایی در مناطق خاص، از دیگر عوامل خودباوری هزاره بود. از جنبههای مثبتِ تشکیل احزاب سیاسی هزارهها، به نمایش درآمدن وجود هزاره و افکار و اندیشههای سیاسی و پتانسیل انقلابی هزاره در افغانستان بود که باز جای خود را در تقویت خودباوری هزارهها داشت. در این میان نقش حزب وحدت و رهبری شهید استاد مزاری البته از اهمیت ویژهای برخوردار بود که بر دوست و دشمن هزاره پوشیده نیست. مزاری بود که گفتمان عدالت اجتماعی را در افغانستان به نفع اقوام محروم این کشور فریاد زد. او بود که از رسمیت مذهب شیعه در افغانستان دم زد و از مشارکت هزاره در سرنوشت سیاسی کشور سخن گفت و خون خودباوری را در رگ و جان هزاره به جریان انداخت.
4. آیتالله العظمی محقق کابلی، خطشکن عرصه خودباوری
مرجعیت حضرت آیتالله العظمی محقق کابلی اما در تقویت خودباوری هزاره، نقش ویژهای دارد. میزان خودباوری که مردم سنتی هزاره از این عامل و زمینه معنوی به دست آوردند، قابل توصیف نیست. چه اینکه مرجعیت ایشان فراتر از افغانستان بود و شیعه افغانستانی را به همه شیعیان جهان معرفی میکرد و این افتخار بزرگی برای هزاره بود؛ زیرا هم معنوی و سازگارتر با روح سنتی و تدین هزاره بود و هم با دوام و پرثمر. نقش مراکز آموزشی تعلیمی و عبادی ایشان در افغانستان سر جای خود؛ اما دفاتر ایشان برای حل و فصل دعاوی مردم، مرجع و ملجأ امن و مطمئن مردم بود. در دولتی که حل کوچکترین معضل قضایی، بدون رشوه و علافی بیشازحد میسر نیست، دفاتر مرجع فقید نعمت بسیار ارزندهای برای مردم بود؛ زیرا از یکسو شر فساد اداری حاکم بر ادارات کشور را از سر مردم کم میکرد و از سوی دیگر مردم، آن مراکز را از خود میدانستند و این امر در تقویت خودباوریشان بسیار مؤثر بود.
حضرت آیت ا... العظمی محقق کابلی رحمت ا... علیه که در جایگاه مرجعیت جهان تشیع ایستاد، باعث افتخار ملتی شد که چندین نسل چنان سرکوبشده بود که ایستادن در چنین جایگاههایی را در توان خود نمیدید. مطمئناً هدف اعلای ایشان از تصدی این مقام معنوی، فراتر از مرز و جغرافیا و ملت خاص بود؛ اما این هزارۀ زجردیده و محروم بود که مرجع تقلید شدن یکی از افراد خود را باعث افتخار و سربلندی خود میدانست و میداند. ازآنجاکه ایشان از متن جامعه محروم و تحقیر شده برخاسته بود، بیشتر همتش را «برای اعتلای کلمه توحید و فرهنگ اهلبیت (ع) خود را در خدمت ملتی قرار داد که طی قرون متمادی شلاق ستم حکام جور را تحمل کرده بودند؛ مردمی که حقوق و شخصیتشان پایمال شده و حریم حیثیتشان را شکسته بودند و مذهب و تفکرشان غیررسمی و جرم بود». (ر.ک. بخش فرهنگی جامعه روحانیت، مرجعیت رمز بقای تشیع، 1374: 40_41)
همینکه هزاره در افغانستان حتی به صورت سمبلیک در سیاست و سرنوشت سیاسی کشورش شریک شد است، رأی میدهد و انتخاب میشود، در سنگر مبارزه علیه دشمنان وطن، تفنگ میگیرد و در سنگر فرهنگ و دانش، بهپای قلم و کتاب و کتابچه مینشیند و هر از گاهی پرچم کشورش را از روی سکوهای ورزشی به نمایندگی از ملت افغانستان به جهانیان نشان میدهد، یعنی بخشی زیادی از راه موفقیت برخاسته از خودباوری را رفته است. این البته محصول خودباوری و اعتمادبهنفس انسان هزاره است که باید با قدرت روحی و روحیه همبستگی و خودباوری بیشتر، ادامه داشته باشد.