زندگي نامه حضرت آية االله العظمی فاضل بهسودي (مدّظلّه العالي)
بسمه تعالی
زندگینامه حضرت آیت الله العظمی فاضلی بهسودی(دام ظله)
مقدمه
فقه و فقاهت در مکتب شیعه تاریخ پر فراز و نشیبی دارد، گاه گرفتار رخوت و رکود شده و گاه شتاب و جهش و نوآورى داشته و شکوفا شده و اوج گرفته است. فقه شیعه این شجره طیبه که بر بستر کتاب و سنت روییده و بالیده و به وسیله فقهای شیعه که معتقد به انفتاح باب اجتهاد بودهاند و خودشان را همواره پاسخگوی نيازهاى مسلمين میدانستهاند، همراه با تحولات زمانه، مسیر رشد و بالندگی را پیموده است. بنابراین، سیر تاریخی فقه شیعه از عصر رسول گرامی اسلام و جانشینان ایشان تا عصر حاضر طی چهارده قرن، با تمام فراز و فرودی که داشته، سير تكاملى بوده و همچنان زنده و پويا به حيات خويش ادامه داده است. رسول گرامى اسلام(ص) و ائمه هدی(ع)، پايه گذاران این علم بودند و بعد از ایشان علما و فقها با اقتدا به آنان، همواره مناديان فقه و فقاهت و پرچمداران هدايت امّت بودهاند. از اینرو، فقه اسلامی را میتوان به درختی تشبیه کرد که در عصر رسول گرامی اسلام و به دست مبارک ایشان این نهال مبارک غرس و تشریع شد و بعد به وسیله جانشینان ایشان آب یاری و از طوفان ویرانگر تحریف و آفات مسموم بدعت حفظ گردید، و پس از آن، در ادوار مختلف توسط فقهای بزرگ صیانت و نگهبانی شد. اینک آن نهال مبارک به درخت تنومندی تبدیل شده و چنان شاخه گسترده و عظیم شده است که بر همه ابواب دیگر سایه انداخته است. این تغییر و تحول که با تطور و تکامل همراه بوده علاوه بر تبیین سیر تکاملی فقه، سعی بلیغ و جهد وسیع فقیهانی را بیان میکند که عمر خویش را در پای صیانت از این شجره طیبه صرف نموده و آن را چنین پربار و پر ثمر ساختهاند.
گرچه گهگاهی تندبادهای مسموم تحجر و تحریف و کج اندیشی فضای ذهنی و فکری جامعه را ملتهب و آلوده و عرصه را برای پویایی و شکوفایی فقه تنگ میساخت اما جهد فقیهان که با صیانت نفس و مخالفت با هواهای نفسانی و اطاعت اوامر الهی همراه بود و خویشتن را پاسداران شریعت و دیانت میدانستند، به خوبی جامعه را از آفات زیانبار این تندبادها حفظ و صیانت کرد. دانشمندانى همچون شيخ مفيد(336- 413) و سيد مرتضى(355- 436) با دستهبندى و تنظيم ابواب و تنقيح و تهذيب روايات از حيث سند و متن نقش برجسته در مقابله با جعل و تحریف روایات داشتهاند. با تلاشهای شيخ طوسى (385-460)، محمدبن ادريس و محقّق حلّى به طرز با شكوهى فقه توسعه و گسترش یافته و از راه تفريع و تطبيق به وسيله اجتهاد در فقه، و بحثهاى استدلالى گسترده و نقد و بررسى نظريات فقها، فروع جديدى به آن وارد شده است. در مرحله بعد، اين تطور و تكامل مرهون تلاش بى وقفه فقهای مانند علّامه حلّى (648- 726)، وحيد بهبهانى (1205 هـ.ق)، شیخ جعفر كاشف الغطاء و شيخ محمد حسن صاحب جواهر الكلام است که با سبكهاى جديدى در چگونگى استخراج و استنباط احكام شرعى با بررسى كتب گذشته و تنقيح اصول و مبانى آنان و بيان مدارك ايشان، پيشرفت و ترقّى چشمگيرى در فقه اسلامی به وجود آوردهاند، اما اوج این شکوفایی و بالندگی از لحاظ دقت در استدلال، با حرکت فقهی عمیق و ژرف و مهم فقیه وارسته و ژرف اندیش شیخ مرتضی انصاری، شکل میگیرد و با مجاهدت فقیهان بزرگ دیگر، این جنبش فقهی رشد فزاینده یافته و قدم به مرحله جدیدی میگذارد و از زمان آخوند هروي (1255- 1329 ه. ق) شاهد سبكى نوين و شيوهاى بديعی هستیم که با ايجاز در كلام و كوتاهى عبارات فقهى، كوشش نموده، بین ژرف نگرى در استدلال و توسعه در تحقيق و ايجاز در عبارت، جمع كند و این سبک و روش بعد از ایشان توسط فقهاى برجستهی مانند سيد محمّد كاظم يزدى صاحب عروة الوثقى، آقا ضياء الدين عراقى، شيخ محمد حسين اصفهانى، آيت الله بروجردى و سيد محسن حكيم ادامه یافت و در عصر حاضر با مجاهدت فقهای بزرگی مانند آيت الله خویي و امام خمينى و فقیهان بسیاری دیگر از جمله فقیه عالیقدر آیت الله محقق کابلی و آیت الله فیاض ابواب فقهی بسیاری که داشت فراموش میشد، دوباره احیا شد و رونق یافت و این گونه بود که این شجره طیبه پربار و گسترده و عظیم شد و عنوان شایسته «فقه پویا» را به دست آورد.
بدون تردید این پویایی و بالندگی نتیجه کوشش و زحمات طاقت فرسای فقیهان و عالمانی است که طی این چهارده قرن، خون دل خورده و رنج بسیار برده و این میراث فاخر و فخیم علمی را برای ما به یادگار گذاشتهاند. علاوه بر آن، سیره و سنت فقهای سلف، تعلیم و تربیت فقیهان شایسته و وارسته برای تداوم این جنبش پویا و فعال و شناسایی و شناساندن آنان برای مردم بودهاند تا این راه همچنان باز و این حرکت همچنان بالنده و راهگشا و با طراوت باقی بماند.
توصیه و تأکید مرجع فقید حضرت آیت الله العظمی محقق کابلی(قدس سره) بر مرجعیت فقیه فرزانه حضرت آیت الله العظمی فاضلی بهسودی(دام ظله) برخاسته از همین سیره فقهای سلف و در تداوم همان حرکت پویا معنا و مفهوم پیدا میکند و نیز درخواست علما و طلاب و دلسوزان و استقبال مردم از این توصیه خردمندانه و قبول این مسئولیت خطیر از طرف فقیه فرزانه حضرت آیت الله العظمی فاضلی بهسودی(دام ظله)؛ انگیزه و هدفی جز استمرار آن حرکت بالنده و این سیره مبارک نداشته و ندارند.
با توجه به نقش برجسته فقها و اهمیت مرجعیت و ضرورت شناخت مرجع؛ بعد از رحلت مرجع فقید، دفاتر مرجع عالیقدر با درخواستهای مکرر علما، طلاب، دانشجویان و مردم مواجه شدند تا زندگینامه معظمله را در اختیارشان قرار دهند. اما با این وصف زندگینامه ایشان در دسترس و موجود نبود. به دلیل همین درخواستهای مکرر تصمیم گرفته شد تا زندگینامه ایشان تدوین و در اختیار علاقهمندان قرار داده شود.
دوران کودکی
آیت الله العظمی شیخ محمدباقر فاضلی(دام ظله) در بهار سال 1337هـ.ش. در قریه سوره سوی تگاب برخانه کوه بیرون حصه دوم بهسود از توابع ولایت میدان در یک خانوادة مذهبی چشم به جهان گشود. پدر ایشان شیخ ناظرحسین فاضلی که یک روحانی و از شاگردان آیت الله حاج آخوند کوه بیرونی رحمت الله علیه بود از تولد یگانه پسر خویش بسیار شادمان شده و به دلیل عشق و علاقه وافر به اهلبیت نام ایشان را «محمدباقر» نهاد تا در آینده سیره و راه امامش را در پیش گرفته و چراغ علم و دانش را در جامعه روشن سازد. شیخ ناظرحسین فاضلی در عین حال که یک روحانی بود با دو برادر دیگرش به زراعت و مالداری (دام داری) اشتغال داشتند و امور معیشت و زندگی را از این طریق تأمین میکردند. محمد علی پدر شیخ ناظرحسین فاضلی که از مردم دامرده سرخ آباد و از منطقه «دیوال قل» بوده به علت نامعلوم از آنجا نقل مکان نموده و در همین منطقه تگاب برخانه سکونت کرده و فرزندان ایشان نیز همگی در همین منطقه به دنیا آمدهاند؛ از اینرو، این خانواده در این منطقه صاحب زمین نبودند بلکه با رهن و اجاره زمین و زراعت و مالداری گذران زندگی میکردند؛ اما با این وصف، وضعیت زندگی ایشان علیرغم شرایط دشوار سیاسی اجتماعی، رضایت بخش بوده و خیلی گرفتار سختی و مشقت نبودهاند. با اینحال خانوادة حضرت آیت الله فاضلی با اینکه از نظر معیشت چندان با رنج و دشواری مواجه نبودند، به دلائلی قصد هجرت و عزم کربلا و نجف میکنند. دلیل این تصمیم نیز این بوده که در آن روز معظمله یگانه پسر خانواده بوده و دیگر پسران خانواده به علت طبیعت سرد و ناسازگار و محیط دشوار و محرومیت و عدم دسترسی به دارو و درمان، نپاییده و زنده نماندهاند، هرسه برادر از این جهت شدیدا افسرده و رنجیده خاطر و سخت در تکاپو برای حفظ و بقا و سلامت یگانه پسر خانواده بودند. با جستوجو از این و آن و با مشورت با کسانی بسیار، در نتیجه عزم را جزم کردند و بار سفر بستند. در آن روزگار یگانه مقصدی که برای چنین خانوادههای کشش و جاذبه داشت، عراق و شهر نجف بود مخصوصا برای طالبان علم و دانش. پدر جناب استاد که خود طالب علم بود و خانوادة او شدیدا مذهبی و از سوی دیگر ناسازگاری محیط و طبیعت دشوار منطقه خاطر خانواده را مکدر کرده بود؛ آوازة نجف شور و شوقی در دل ایشان ایجاد میکرد و آتش عشق سوزان و علاقه وافر به بارگاه امیر مؤمنان علی(ع) هرگونه رنج و سختی و ناگواری را تحمل پذیر و آسان میساخت و بدینگونه بود که تصمیم سفر قطعی شد.
مسافرت خانواده به عراق
تقریبا در اوائل سال 1343هجری شمسی به دلائلی که قبلا ذکر شد خانواده معظمله تصمیم خویش را عملی کردند. در ابتدا دو عموی ایشان با همسرانشان و پدر ایشان با همسر دومش عازم عراق شدند و یگانه فرزند پسر این خانواده با مادرش در منطقه باقی ماندند. بعد از اینکه خانواده در نجف استقرار پیدا کردند، پدر ایشان به وطن بازگشت تا یگانه پسر خویش و مادرش را نیز ببرد. این سفر در تابستان سال 1344 اتفاق افتاد که در آن زمان جناب استاد هفت ساله بوده و خاطرات سفر را نیک به یاد دارد، وقتی وارد مشهد میشوند پدر دست پسرش را گرفته وارد حرم امام هشتم علی بن موسی الرضا(ع) شده و نیات قلبی خویش را اظهار و با خدای خود عهد میکند و میگوید: «پروردگارا تنها پسرم را در راه تحصیل علوم دینی وقف کردم و به تو میسپارم». بعد از ایران عازم عراق شده و در آنجا در جوار بارگاه ملکوتی امام متقیان امیر مؤمنان علی(ع) و در محله «جُدَیدَه» که محله فقیرنشین و ساکنان آن غالبا اهل افغانستان بودند، سکونت اختیار میکنند. آن زمان نجف اشرف مرکز علمی جهان تشیع بود و آوازة آن جهانگیر و مقصد و مطلوب طالبان علم و دانش بود. آرزوی طلاب در سراسر جهان تشیع رفتن و رسیدن به نجف اشرف بود و بسیار مشتاق بودند تا از جویبار علمی بزرگان آنجا بهره ببرند و از خرمن دانش آنها حظی. حاکمان آن روز عراق نیز با اهل علم و جویندگان دانش مدارا میکردند. به همین جهت بخش عظیم از جمعیت آن روز نجف از اتباع کشورهای دیگر بودند. محله «جُدَیدَه» تقریبا شبیه یکی از شهرهای افغانستان و ساکنان آن غالبا اتباع افغانستان بودند. لذا هیچ کسی در آنجا احساس غربت و تنهایی و بیگانگی نمیکردند و همه با یکدیگر همزبان و آشنا بودند.
آغاز تحصیلات
پس از استقرار خانوادة معظم له در نجف و در محله جدیده، پدر ایشان در صدد آن شد که زمینه و راهی برای تحصیل یگانه پسرش فراهم سازد، همان هدف و آرزوی که علت مسافرت ایشان به نجف بود. در محله جدیده نجف، با اینکه مکاتب رسمی و دولتی با مضامین و زبان عربی وجود داشت، اما این خود برای نوآموزان اتباع کشورهای دیگر دشواریهای در پی داشت؛ از اینرو، بودند افرادی که به شکل سنتی و به همان سبک و سیاق افغانستان، بچهها را جمع میکردند و به آنها آموزش میدادند. دو مکتبخانه به این سبک و سیاق در محله جدیده وجود داشت که به بچهها قرآن و کتابهای فارسی از قبیل حافظ، حمله حیدری و کتابهای دیگر فارسی را آموزش میدادند. دو سال وقت جناب استاد نیز صرف همین مکتبخانهها و فراگیری قرآن و کتابهای فارسی شد. بعد از دو سال ایشان شروع به تحصیل دروس مقدماتی حوزوی میکند. طبق معمول، ورود به حوزه با خواندن ادبیات عرب آغاز میشد و اولین کتابهایی که باید آموخته میشد، صرف و نحو عربی بود؛ چون تداوم این مسیر پر نشیب و فراز بدون آشنایی با واژهها و ساختار جملات عربی میسر و ممکن نیست. به همین جهت باید در آغاز با واژه و ریشههای آنها آشنا شد و بعد با جملهها و ساختار آن. از سوی دیگر، حوزه علمیه نجف که بزرگترین مرکز علمی شیعی بود، در یک کشور عربی قرار داشت و طبعا متون آموزشی نیز کاملا به زبان عربی بود و این خود چنان جایگاه خلل ناپذیر و قداست آمیزی یافته بود که هنوز در کشورهای دیگر که زبانشان غیر عربی است بازهم متون درسی به زبان عربی است و چنین تلقین شده است که گویی تنها زبان عربی است که میتواند حامل بار علمی باشد نه زبانهای دیگر. بنابراین، رسم حوزهها بر این بود که فراگیری علوم حوزوی با ادبیات عرب آغاز گردد و «جامع المقدمات» برای همین منظور تدوین شده است. جناب استاد، جامع المقدمات را نزد شیخ محمدحسین نوری سنگتخت؛ سیوطی را نزد سید موسوی سنگتخت؛ شرح جامی را نزد شیخ یعقوب علی توسلی از علمای لعل و سرجنگل فرا میگیرد. در معانی و بیان یا همان فصاحت و بلاغت کتاب مرسوم آن روز حوزهها «مطول» تفتازانی بود که هرچند در گفتار و نوشتار طلاب چندان اثری بر جای نمیگذاشت با آن هم طلبهها باید از این هفت خوان رستم میگذشت و این راه طولانی را میپیمود و وقت بسیاری برای مطول صرف و هزینه میکرد و سختیها و رنج بسیاری را برای فهم آن باید متحمل میشد. معظمله، قسمتی از مطول را نزد استاد خدا بخش محقق کرمانی و بخش دیگر را از محضر علامه مدرس افغانی(قدس سرهما) فرا میگیرد. در منطق: حاشیه ملاعبدالله و شرح شمسیه را نزد زائری از علمای خاوری، استاد خدابخش محقق کرمانی، سیدحسن مرتضوی بلخابی و محقق خراسانی(قدس سرهم) و اصول: معالم الدین را نزد استاد آیت الله محمدی بامیانی و قوانین الاصول را نزد استاد خدا بخش محقق کرمانی تلمذ نموده و مدت هفت سال جرعه نوش جویبار فضل و خوشه چین خرمن دانش این بزرگواران بوده است.
بازگشت به وطن
عراق در آن برهه و زمانه آبستن حوادث تلخی بود و با روی کار آمدن بعثیها در عراق، اوضاع کاملا دگرگون شده بود. گرایش افراطی بعثیها به مارکسیزم و خصومت آنها با دین و حوزه و از سوی دیگر بالا رفتن تب ملیگرایی و عصبیت عربی و نژادی، یکی از آثارش اخراج طلاب خارجی از عراق بود. تمامی طلبههای غیر عراقی از نجف اخراج شدند و حوزه نجف و بزرگان آن نیز تحت فشار شدید قرار گرفتند و بسیاری از علمای بزرگ نجف دستگیر و زندانی و یا شهید شدند. بدینگونه ستاره بخت و اقبال بزرگترین مرکز علمی شیعه پشت ابرهای تاریک فتنه بعثیها در حال افول بود. دیگر از آن آوازه و شهرت و شور و نشاط علمی خبری نبود و به جای آن، هر روز خبر ناگوار زندانی شدن و شهادت طلایهداران علمی نجف به گوش میرسید. به همین دلیل معظمله در سال 1353 هجری شمسی در ماه مبارک رمضان از عراق اخراج و در کابل مستقر میشود. آن زمان در کابل چهار مدرسه بیش از بقیه شهرت و رونق داشت و محل رفت و آمد و توجه طلاب بود: مدرسه جامعة الاسلام مرجع فقید حضرت آیت الله العظمی محقق کابلی رحمت الله علیه ، مدرسه محمدیه آیت الله سید محمد سرور واعظ بهسودی رحمت الله علیه و مدرسه آیت الله محمد امین افشار رحمت الله علیه و مدینة العلم آیت الله تقدسی رحمت الله علیه. حضرت آیت الله فاضلی، مدت سه سال در مدرسه علمیه محمدیه که زیر نظر آیت الله سید محمد سرور واعظ بهسودی رحمت الله علیه اداره میشد، مشغول تحصیل شده و قوانین الاصول را نزد مرحوم استاد سید محمدتقی وحیدی بهسودی فرا گرفته و جلد اول شرح لمعه و رسائل را نزد مرحوم استاد سید حسین جان فاضل تلمذ نموده است. در امتحانات کتبی سالانه مدرسه محمدیه نیز در هر سه سال عنوان شاگرد اول و ممتاز را دریافت کرده است. کابل نیز در آن زمان آبستن حوادث تلخی بود و اوضاع چندان خوشایند و مطلوب نبود. تقابل احزاب اسلامی با چپیها یا طرفداران شوروی سابق از یکسو و استبداد و خفقان حکومت داود از سوی دیگر، اوضاع را بسیار آشفته و بحرانی ساخته بود. گرچه اوضاع به ظاهر آرام مینمود، اما این آرامش قبل از طوفان بود و آتش زیر خاکستر. احزاب چپی به شدت کار میکرد و تجهیز میشد و خود را ساماندهی میکرد و برای براندازی حکومت و تصاحب قدرت آماده میشد، اما داود جز استبداد و خفقان و تکیه بر عناصر تباری خویش چیزی دیگری در چنته نداشت. نه طرحی برای مقابله با گروههای افراطی چپ و رادیکالیزم اسلامی داشت و نه ذهن بیمار او که به انحصار قدرت خانوادگی و تباری عادت کرده بود به دیگر اندیشان و خیرخواهان و مشارکت مردمی وقعی مینهاد و اجازه میداد. بنابراین، اوضاع کابل گرچه به ظاهر آرام نشان میداد، اما در و دیوار کابل بوی فتنه میداد و خبر از حوادث تلخ و ناگوار.
عزم سفر مجدد
سه سال از بازگشت معظمله از سفر عراق گذشته بود و تازه داشت با محیط و فضای سیاسی اجتماعی کابل آشنا میشد و عادت میکرد که اتفاق درگذشت استاد رسائل ایشان(سید حسین جان فاضل بهسودی)، عطش تحصیل دانش و در عین حال اوضاع آشفتة کابل، سفر دیگری را برای ایشان رقم زد و بار دیگر عازم کشورهای دیگر شد تا با سفر تازهای سرنوشتش را به گونة دیگر بیازماید و رقم زند و بار محرومیت را در بازار تجارب زندگی با امید به بهبودی و بهروزی معاوضه و مبادله نماید. این بود که در سال 1356 جهت ادامه تحصیل به مشهد مقدس آمده و در مدرسه باقریه ساکن گردیده و به درسهایی که در مدرسه امام صادق(ع) که زیر نظر فرزندان مرحوم آیت الله العظمی میلانی رحمت الله علیه اداره میشد، مشغول تحصیل میگردد. جلد دوم شرح لمعه را نزد استاد سید صالحی خاوری رحمت الله علیه و رسائل و مکاسب و مجمع البیان را نزد استاد شیخ اسماعیل محقق مزاری رحمت الله علیه کسب فیض نموده و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی رحمت الله علیه، در سال 1358 وارد حوزه علمیه قم شده و در مدرسه فیضیه ساکن میگردد. استصحاب رسائل را نزد استاد اعتمادی(دام ظله)، مکاسب محرمه را نزد آیت الله ستوده رحمت الله علیه و کفایه را در محضر استاد پایانی رحمت الله علیه ، اسفار و تفسیر را از محضر آیتالله جوادی آملی(دام ظله)، نهایة الحکمه و فلسفتنا را بالواسطه از آیت الله مصباح یزدی(دام ظله)، و منظومه را از اساتید: انصاری و ممدوحی فرا گرفته است.
سال 1359 دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم یک برنامه آموزشی چهار ساله را تحت عنوان معارف اسلامی برای آشنایی طلاب با مباحث و معارف جدید اجرا کرد که هر روز از بزرگان حوزه در موضوعات مختلف دعوت میکرد و معظم له نیز در این برنامه چهارساله با شور و شوقی بسیار حضور و شرکت داشت.
در سال1360 پس از استقرار در قم که در آن زمان 24 سال از بهار عمر ایشان سپری شده بود، خانواده در صدد میشود تا ایشان تشکیل خانواده داده و ازدواج کند. پدر ایشان از مدتها پیش با حجت الاسلام شیخ محمد امیر عارفی کرمانی لعلی رفاقت و آشنایی داشت و مراوده و رفت و آمد خانوادگی و آقای عارفی نیز صبیهای داشته که با توافق خانوادهها و رضایت ایشان خواستگاری و ازدواج انجام میگیرد و ایشان متأهل میگردد و زندگی جدیدی را آغاز میکند.
در سال 1363 و با پایان دروس سطوع عالیه، شروع به تحصیل مراحل دروس خارج فقه و اصول میکند و در آغاز مدت چهار سال از محضر آیات عظام: مرحوم میرزا جواد تبریزیرحمت الله علیه، مرحوم فاضل لنکرانی رحمت الله علیه ، جعفر سبحانی(دام ظله)، و مدت بیست سال به طور پیوسته و مستمر در درس خارج فقه فقیه فرزانه آیت الله العظمی محقق کابلی رحمت الله علیه و هم زمان مدت بیست سال در درس خارج اصول اصولی متبحر آیت الله العظمی وحید خراسانی(دام ظله) و مدت دوازده سال در درس خارج فقه قضای ایشان(که روزهای چهارشنبه برگزار میشد) شرکت فعال داشته و خوشه چین خرمن دانش و فضل این بزرگان بوده و از محضر ایشان فیض برده است.
با توجه به حضور طولانی معظمله در دوره خارج و تجارب ارزشمندی که ایشان از این دوره و تمام مراحل تحصیلی خویش دارد، در یک مقایسه اجمالی بین نظام آموزشی قدیم و جدید، برداشتهای خویش را این گونه بیان میدارد:
«هرکدام از نظام قدیم و جدید حوزه محسنات و نقایصی دارد. از ویژگیهای عمده نظام قدیم، طولانی بودن دوران تحصیل است که در این مدت، طلاب با بررسی اقوال و مبانی مختلف و نقض و ابرام ادله، استعدادهایشان شکوفا شده و رشد فکری و قدرت استنباط پیدا میکنند. انگیزه برخی از اساتید و فقهای گذشته در عنوان کردن مسائل فرعی گویای همین تمرین و تکرار بوده تا موجب توانایی بیشتر و خبرویت طلاب گردد.
نقص شیوة سنتی حوزه در این است که بیش از حد لازم به فروعات و جزئیات مطالب پرداخته میشود، وقت زیادی صرف مسائل جزئی و فرعی میگردد، درحالی که مسائل بسیار مهمی هستند که هم در فهم احکام شرعی و هم در استنباط احکام مؤثر است اما چندان توجه به آنها نمیشود. از آن طرف مسائل دیگری هستند که نیاز به این همه بحثهای طولانی مرسوم ندارد مانند بحث اجماع؛ اجماع بماهو اجماع حجت نیست بلکه بما انه کاشف عن رأی المعصوم حجت است و داخل در سنت است. لذا چندان ضرورتی به این همه مباحث طولانی و پرداختن به این همه حواشی ندارد. در مقابل در نظام جدید، دوران تحصیل کمتر و محدود است و به وقت طلاب بهای بیشتر داده میشود و به مسائل روز و نیازها و ضرورتهای جامعه توجه میگردد. همینگونه تخصصی شدن، اینها از محسنات نظام جدید است.»[1]
تعلیم و تدریس
از توفیقات و مزایای معظمله تدریس و تعلیم دروسی بوده که فراگرفته و همزمان با تحصیل بر کرسی تدریس نیز نشسته و از اواخر حضورش در نجف تا کابل، مشهد و قم هیچگاه از این رسالت خطیر غفلت نکرده و به تربیت و تدریس نیز اهتمام تمام داشته است که خوشبختانه امروزه تعدادی از شاگردان ایشان جزء اساتید و فضلای حوزه هستند که در داخل و خارج کشور مشغول تدریس میباشند. بدینگونه تمام مضامین حوزوی را از مقدمات تا سطوح عالیه به کرّات تدریس نموده و از سال 1396 با توصیه و سفارش مرجع فقید حضرت آیت الله العظمی محقق کابلی رحمت الله علیه در جایگاه ایشان بر مسند تدریس درس خارج نشسته و سه سال است که درس خارج فقه ایشان یکی از درسهای پر طرفدار و موفق حوزه علمیه قم میباشد. با اینکه زمان زیادی از درس خارج ایشان نمیگذرد؛ تسلط ایشان بر مباحث فقه و قدرت و استحکام استدلالهایش شاگردانی بسیاری را پای درس ایشان کشانده و شیفته ایشان نموده است.
مسئولیتهای اجرایی
گرچه اشتغال به این دو امر مقدس؛ یعنی تعلیم و تعلم، تحصیل و تدریس دیگر زمینه و فرصتی برای کارهای دیگر باقی نمیگذارد و یا با آن سازگاری ندارد؛ با این حال ایشان از آغاز مرجعیت مرجع فقید حضرت آیت الله العظمی محقق کابلی رحمت الله علیه مسئولیتهای مختلفی در دفتر ایشان داشته است: همکاری با بخش استفتائات و پاسخ به سؤالات شرعیه، و بعد مسئولیت این بخش؛ مسئول تصحیح و تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی محقق کابلی؛ مشاور مرجع فقید؛ ممتحن دفتر مرجع فقید مدت 23 سال در ایران و مدت 8 سال در افغانستان؛ و امام جماعت راتب دفتر و نماینده تام الاختیار مرجع فقید در امور حسبیه و وجوهات شرعیه؛ حل و فصل دعاوی مهاجرین و.. از جمله مسئولیتهای بوده که ایشان عهده دار بوده است.
مقام مرجعیت
مرجع فقید حضرت آیت الله العظمی محقق کابلی رحمت الله علیه که خود از هفت خوان رستم گذشته و سد آهنین را شکسته و موانع بسیاری را پشت سر گذاشته بود و شور و شوقی در میان مردم محروم و مظلوم افغانستان ایجاد نموده و بذر امید در دلها کاشته بود و در سختترین و بحرانیترین شرایط بر مسند مرجعیت تکیه داده بود؛ از هر کسی دیگری بهتر و خوبتر بر سختیها و دشواریها و در عین حال ضرورت و اهمیت این مسئولیت خطیر آگاهی و اطلاع داشت؛ از اینرو، در زمان حیات خویش نسبت به شخصیتهایی که استعداد، ظرفیت و شایستگی چنین مقامی را از نظر علمی، اخلاقی و وجاهت اجتماعی داشتند، بیتوجه و غافل نبود و به همین دلیل، عنایت و توجه خاصی به حضرت آیت الله العظمی فاضلی داشت و از ایشان با تعبیر «علامه و نور چشم عزیزم»(العلامة قرة عینی العزیز)[2] یاد میکرد و همواره به ایشان توصیه و سفارش میکرد تا برای تصدی مقام منیع مرجعیت آمادگی داشته باشد؛ و به صورت کتبی در پاسخ به سؤالی یکی از مقلدانش مینویسد: «از نظر حقیر جناب مستطاب آیت الله... محمدباقر فاضلی(حفظه الله) مجتهد مسلم و جامع الشرایط میباشد، رجوع مؤمنین در امور حسبیه و مسائل شرعیه به ایشان بلا مانع است».
بعد از رحلت مرجع فقید، با توجه به سفارشها و توصیههای ایشان و درخواست علما، طلاب، فرهنگیان و مردم عزیز افغانستان مبنی بر تداوم راه مرجع فقید و حفظ آثار فرهنگی آموزشی و خدمات گران سنگ اجتماعی ایشان؛ معظمله به درخواستهای مکرر مردم پاسخ مثبت داده و این مسئولیت خطیر را عهدهدار شد. در نتیجه پذیرش این مسئولیت از طرف ایشان، بسیاری از نگرانیهای مردم نیز مرتفع و بار دیگر بذر امید در دلها شکوفه زد و مقلدان مرجع فقید و دوستان ایشان بسیار مسرور و خرسند شدند که باید از دربار ایزد منان استدعا نمود و گفت: اللهم وفقنا لما تحب و ترضی.
تألیفات و آثار
با توجه به اشتغال به تحصیل و تدریس و تعلیم و تعلم، مسئولیتهای دفتر و گرفتاریهای مردمی، کار تحقیق و تألیف و نوشتن دشوار مینماید، با این حال معظمله هیچگاه از این کار مقدس غافل نبوده و از هر فرصتی ممکن استفاده نموده و به تحقیق و تألیف اقدام نموده و آثار ارزشمند و خوبی را برای علاقه مندان به بازار نشر فرستاده است که به برخی از آنها در ذیل اشاره میگردد:
- القواعد والفروق که مشتمل بر چهار بخش: اصول، فقه، منطق و فلسفه است؛
- المباحث الصرفیه؛
- المباحث النحویه؛
- پاسخ به پرسشهای قرآنی؛
- مجمع الاحکام؛
- منهاج الصلحا(ترجمه توضیح المسائل مرجع فقید به عربی)؛
- اجوبة المسائل(پاسخ سؤالات امتحانی حوزه علمیه کابل و مزارشریف)؛
- رشوه از دیدگاه اسلام (خلاصه دروس حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی در باب رشوه)؛
- توضیح المسائل؛
- توکل (سلسله درسهای اخلاق ایشان تحت عنوان توکل)؛
- تصحیح و تنظیم شش جلد کتاب «المباحث الفقهیه» (دروس خارج فقه آیت الله العظمی محقق کابلی)؛
- جمعآوری و تخلیص سه جلد استفتائات جدید مرجع فقید حضرت آیت الله العظمی محقق کابلی رحمت الله علیه با همکاری جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای افتخاری.
- و کتابهای دیگری که در حال تدوین و آماده سازی برای نشر است.
والسلام
اللهم وفقنا لما تحب و ترضی
تهیه و تدوین:
30/9/1398 هجری شمسی برابر با 23 ربیع الثانی 1441هجری قمری
[1] - فصلنامه افق نوین، سال پنجم، شمارههای 10-11
[2] - تقریظ مرجع فقید بر کتاب القواعد والفروق معظم له