مسأله ۱۸۶) «سيزده چيز» نجاست را پاك میکند، و آنها را «مطهّرات» گويند:
(اول) آب (دوم) زمين (سوم) آفتاب (چهارم) استحاله (پنجم) انقلاب (ششم) انتقال (هفتم) اسلام (هشتم) تبعيت (نهم) برطرف شدن عين نجاست (دهم) استبراء حيوان نجاستخوار (يازدهم) غایب شدن مسلمان (دوازدهم) خارج شدن خون متعارف از ذبيحه (سيزدهم) سنگ و كهنه استنجاء.
مسأله ۱۸۷) آب با چهار شرط چيز نجس را پاك میکند:
اول: آنکه مطلق باشد، پس آب مضاف مانند گلاب و عرق بيد چيز نجس را پاك نمیکند؛
دوم: آنکه پاك باشد؛
سوم: آنکه وقتى چيز نجس را مىشويند آب مضاف نشود، و در شستنى كه بعد از آن، شستن ديگر لازم نيست، بايد بو يا رنگ يا مزة نجاست هم نگيرد، و در غير آن شستن، تغيير ضرر ندارد؛ مثلاً چيزى را به آب كُر يا قليل بشويند، و دو دفعه شستن در او لازم باشد، در دفعه اول اگرچه تغيير كند، و در دفعه دوم به آبى تطيهر كند كه تغيير نكند، پاك میشود.
چهارم: آنكه بعد از آب كشيدن چيز نجس، عين نجاست در آن نباشد، و پاك شدن چيز نجس به آب قليل يعنى آب كمتر از كُر، شرطهاى ديگرى هم دارد كه بعداً گفته میشود.
مسأله ۱۸۸) ظرف نجس را با آب قليل بايد سه مرتبه شست، و در كر و جارى يك مرتبه كافى است، ولى ظرفى را كه سگ از آن آب يا چيز روان ديگر خورده، بايد اول با خاك، خاك مالى كرد، و بنا بر احتياط، خاك بايد پاك باشد، سپس آب بريزند كه خاك آن زائل شود و بعد يك مرتبه در كُر يا جارى يا دو مرتبه با آب قليل بشویند. همچنين ظرفى را كه سگ ليسيده بنا بر احتياط واجب بايد پيش از شستن خاك مالى كرد و اگر آب دهان سگ در ظرفى بريزد احتياط مستحب خاك مالى است.
مسأله ۱۸۹) اگر دهانه ظرفى كه سگ دهن زده، تنگ باشد، بايد خاك را در آن بريزند و مقدارى آب ريخته با شدت حركت دهند تا خاك به همه آن ظرف برسد و بعد به ترتيب كه ذكر شد بشويند.
مسأله ۱۹۰) ظرفى را كه خوك ليسیده يا از آن چيز روانى خورده يا اینکه در او موش صحرایى مرده باشد، با آب قليل يا كُر يا جارى بايد هفت مرتبه بشویند و لازم نيست آن را خاك مالى كنند.
مسأله ۱۹۱) ظرفى را كه به شراب نجس شده، بايد سه مرتبه بشويند و فرقى بين آب قليل و كُر و جارى نيست، ولی بهتر است هفت بار بشویند.
مسأله ۱۹۲) كوزهاى كه از گل نجس ساخته شده و يا آب نجس در آن فرو رفته اگر در آب كر يا جارى بگذارند، به هر جایى آن كه آب برسد پاك میشود، و اگر بخواهند باطن آن هم پاك شود، بايد به قدرى در آب كُر يا جارى بماند كه آب به تمام آن فرو رود، و اگر ظرف رطوبتى داشته باشد كه از رسيدن آب به باطن آن مانع باشد بايد خشكش نمايند، و بعداً در آب كر يا جارى بگذارند.
مسأله ۱۹۳) ظرف نجس را با آب قليل دو قسم میشود آب كشيد: يكى آنکه سه مرتبه پر كنند و خالى كنند؛ ديگر آنکه سه دفعه قدرى آب در آن بريزند و در هر دفعه آب را طورى در آن بگردانند كه به جاهاى نجس آن برسد و بيرون بريزند.
مسأله ۱۹۴) اگر ظرف بزرگى مثل پاتيل و خمره نجس شود، چنانچه سه مرتبه آن را از آب پر كنند و خالى كنند پاك میشود، و همچنين است اگر سه مرتبه از بالا آب در آن بريزند، به طورى كه تمام اطراف آن را بگيرد و در هر دفعه آبى كه ته آن جمع میشود بيرون آورند و واجب است كه در مرتبه دوم و سوم ظرفى را كه با آن آبها را بيرون مىآورند آب بكشند.
مسأله ۱۹۵) اگر مس نجس و مانند آن را آب كنند و آب بكشند، ظاهرش پاك میشود.
مسأله ۱۹۶) تنورى كه به بول نجس شده است، اگر دو مرتبه از بالا آب در آن بريزند، به طورى كه تمام اطراف آن را بگيرد پاك میشود. در غير بول اگر با برطرف شدن نجاست يك مرتبه به دستورى كه گفته شد آب در آن بريزند كافى است و بهتر است كه گودالى ته آن بكنند تا آبها در آن جمع شود و بيرون بياورند و بعد آن گودال را با خاك پاك پر كنند.
مسأله ۱۹۷) اگر چيز نجس را يك مرتبه در آب كُر يا جارى فرو برند كه آب به تمام جاهاى نجس آن برسد، پاك میشود.
مسأله ۱۹۸) اگر بخواهند چيزى را كه به بول نجس شده با آب قليل آب بكشند، چنانچه يك مرتبه آب روى آن بريزند و از آن جدا شود، در صورتى كه بول در آن چيز نمانده باشد، يك مرتبه ديگر كه آب روى آن بريزند پاك میشود، ولى در لباس و فرش و مانند اينها بنا بر احتیاط واجب بعد از هر دفعه فشار دهند تا غساله آن بيرون آيد. (غساله آبي است كه معمولاً در وقت شستن و بعد از آن از چيزى كه شسته میشود، خود به خود يا به واسطه فشار مىريزد.)
مسأله ۱۹۹) اگر چيزى به بول پسر شيرخوارى كه غذا خور نشده نجس شود، چنانچه يك مرتبه آب روى آن بريزند كه به تمام جاهاى نجس آن برسد پاك میشود، ولى احتياط مستحب آن است كه يك مرتبه ديگر هم آب روى آن بريزند و در لباس و فرش و مانند اينها فشار لازم نيست.
مسأله ۲۰۰) اگر چيزى به غير بول نجس شود، چنانچه با برطرف كردن نجاست يك مرتبه آب روى آن بريزند و از آن جدا شود پاك مىگردد، ولى لباس و مانند آن را بنا بر احتیاط واجب، فشار دهند تا غساله بيرون آيد.
مسأله ۲۰۱) اگر حصير نجس را كه با نخ بافته شده بخواهند آب بكشند، بايد به هر قسم كه ممكن است اگرچه به لگد كردن باشد فشار دهند تا غساله آن جدا شود. اگر در كُر و جارى فرو برند كه آب به تمام اجزای آن برسد پاك میشود و فشار لازم نيست.
مسأله ۲۰۲) اگر ظاهر گندم و برنج و صابون و مانند اينها نجس شود، به فرو بردن در كر و جارى پاك مىگردد. اگر باطن آنها نجس شود تطهير آنها مثل تطهير كوزه نجس است كه در مسئله (۱۹۲) گذشت.
مسأله ۲۰۳) اگر انسان شك كند كه آب نجس به باطن صابون رسيده يا نه، باطن آن پاك است.
مسأله ۲۰۴) اگر ظاهر برنج و گوشت يا چيزى مانند اينها نجس شده باشد چنانچه آن را در كاسه و مانند آن بگذارند و سه مرتبه آب روى آن بريزند و خالى كنند پاك میشود، و آن ظرف هم پاك میگردد. ولى اگر بخواهند لباس يا چيزى را كه فشار لازم دارد در ظرفى بگذارند و آب بكشند، بايد در هر مرتبهاى كه آب روى آن مىريزند آن را فشار دهند و ظرف را كج كنند، تا غساله كه در آن جمع شده بيرون بريزد.
مسأله ۲۰۵) لباس نجسى را كه به نيل و مانند آن رنگ شده اگر در آب كُر يا جارى فرو برند، يا با آب قليل بشويند، چنانچه موقع فشار دادن آب مضاف از آن بيرون نيايد پاك میشود. همچنین است اگر آب پیش از آنکه به واسطه رنگ پارچه مضاف شود به تمام آن برسد.
مسأله ۲۰۶) اگر لباسى را در كُر يا جارى آب بكشند، و بعد مثلاً لجن آب در آن ببيند، چنانچه احتمال ندهند كه جلوگيرى از رسيدن آب كرده آن لباس پاك است.
مسأله ۲۰۷) اگر بعد از آب كشيدن لباس و مانند آن خورده گل يا اشنان در آن ديده شود پاك است. ولى اگر آب نجس به باطن گِل رسيده باشد ظاهر گل پاك و باطن آن نجس است.
مسأله ۲۰۸) هر چيز نجس، تا عين نجاست را از آن برطرف نكنند پاك نمیشود. ولى اگر بو يا رنگ نجاست در آن مانده باشد اشكال ندارد، پس اگر خون را از لباس برطرف كنند و لباس را آب بكشند و رنگ خون در آن بماند پاك میباشد، اما چنانچه به واسطه بو يا رنگ يقين كنند يا احتمال دهند كه ذرههاى نجاست، در آن چيز مانده نجس است.
مسأله ۲۰۹) اگر نجاست بدن را در آب كر يا جارى برطرف كنند بدن پاك میشود، و بيرون آمدن و دو مرتبه در آب رفتن لازم نيست.
مسأله ۲۱۰) غذاى نجس كه لاى دندانها مانده، اگر آب در دهان بگردانند و به تمام غذاى نجس برسد پاك میشود.
مسأله ۲۱۱) اگر موى سر و صورت را با آب قليل آب بكشند، لازم نيست فشار دهند كه غساله آن جدا شود. ولى در صورتى كه مو متراكم و زياد باشد بايد فشار دهد تا غساله جدا شود.
مسأله ۲۱۲) اگر جاى از بدن يا لباس را با آب قليل آب بكشند، اطراف آنجا كه متصل به آن است و معمولاً موقع آب كشيدن، آب به آنها سرايت میکند، با پاك شدن جاى نجس پاك میشود؛ به اين معنى كه آب كشيدن اطراف مستقلاً لازم نيست، بلكه اطراف و محل نجس به آب كشيدن با هم پاك میشوند، همچنين است اگر چيز پاكى را پهلوى چيز نجس بگذارند و روى هر دو آب بريزند. پس اگر براى آب كشيدن يك انگشت نجس، روى همه انگشتها آب بريزند و آب نجس به همه آنها برسد، بعد از پاك شدن انگشت نجس، تمام انگشتها پاك میشود.
مسأله ۲۱۳) گوشت و دنبهاى كه نجس شده، مثل چيزهاى ديگر آب كشيده میشود. همچنين است اگر بدن يا لباس، چربى كمى داشته باشد كه از رسيدن آب به آنها جلوگيرى نكند.
مسأله ۲۱۴) اگر ظرف يا بدن نجس باشد، بعد به طورى چرب شود كه از رسيدن آب به آنها جلوگيرى كند، چنانچه بخواهند ظرف و بدن را آب بكشند، بايد چربى را برطرف كنند تا آب به آنها برسد.
مسأله ۲۱۵) آب شيرى كه متصل به كُر است حكم كُر را دارد.
مسأله ۲۱۶) اگر چيزى را آب بكشد و يقين كند پاك شده و بعد شك كند كه عين نجاست را از آن برطرف كرده يا نه، چنانچه موقع آب کشیدن متوجه بر طرف کردن عین نجاست بوده آن چیز پاک است و اگر متوجه نبوده بايد دوباره آن را آب بكشد و يقين كند كه عين نجاست برطرف شده است.
مسأله ۲۱۷) زمينى كه آب در او فرو مىرود مثل زمينى كه روى آن شن يا ريگ باشد، اگر نجس شود با آب قليل نيز پاك میشود.
مسأله ۲۱۸) زمين سنگ فرش و آجر فرش و زمين سختى كه آب در آن فرو نمىرود، اگر نجس شود با آب قليل پاك میگردد، ولى بايد به قدرى آب روى آن بريزند كه جارى شود.
مسأله ۲۱۹) اگر ظاهر نمك سنگ و مانند آن نجس شود، با آب كمتر از كُر هم پاك میشود، در صورتی که مضاف نگردد.
مسأله ۲۲۰) اگر شكر نجس آب شده را قند بسازد و در آب كر يا جارى بگذارند پاك نمیشود.
مسأله ۲۲۱) زمين با سه شرط كف پا و ته كفش را كه به راه رفتن نجس شده پاك میکند:
اول: آنکه زمين پاك باشد؛
دوم: آنکه خشك باشد؛
سوم: آنکه اگر عين نجس مثل خون و بول، يا متنجس مثل گلى كه نجس شده در كف پا و ته كفش باشد، به واسطه راه رفتن يا ماليدن پا به زمين برطرف شود، و نيز زمين بايد خاك يا سنگ يا آجر فرش و مانند اينها باشد، و با راه رفتن روى فرش و حصير و سبزه، كف پا و ته كفش نجس پاك نمیشود.
مسأله ۲۲۲) پاك شدن كف پا و ته كفش نجس، به واسطه راه رفتن روى آسفالت و روى زمينی كه با چوب فرش شده محل اشكال است، اقوى بقای نجاست است.
مسأله ۲۲۳) براى پاك شدن كف پا و ته كفش بهتر است مقدار پانزده ذراع دست يا بيشتر راه بروند، اگرچه بعید نیست به كمتر از پانزده ذراع يا ماليدن پا به زمين، نجاست برطرف شود.
مسأله ۲۲۴) لازم نيست كف پا يا ته كفش نجس، تر باشد، بلكه اگر خشك هم باشد به راه رفتن پاك میشود.
مسأله ۲۲۵) بعد از آنکه كف پا يا ته كفش نجس به راه رفتن پاك شد، مقدارى از اطراف آن هم كه معمولاً به گل آلوده میشود پاك میگردد.
مسأله ۲۲۶) كسى كه با دست و زانو راه مىرود، اگر كف دست يا زانوى او نجس شود، پاك شدن آن با راه رفتن محل اشكال است. همچنين است ته عصا و ته پاى مصنوعى و نعل چهارپايان و چرخ اتومبيل و درشكه و مانند اينها و احوط بقای نجاست است.
مسأله ۲۲۷) اگر بعد از راه رفتن، بو يا رنگ يا ذرههاى كوچكى از نجاست كه ديده نمیشود، در كف پا يا ته كفش بماند اشكال ندارد، اگرچه احتياط مستحب آن است كه به قدرى راه بروند كه آنها هم برطرف شوند.
مسأله ۲۲۸) داخل كفش به واسطه راه رفتن پاك نمیشود. و پاك شدن كف جوراب به واسطه راه رفتن محل اشكال است. احوط شستن با آب است.
مسأله ۲۲۹) آفتاب، زمين، ساختمان و چيزهایى كه مانند در و پنجره در ساختمان به كار برده شده، و همچنين ميخى را كه به ديوار كوبيدهاند با پنج شرط پاك میکند:
اول: آنکه چيز نجس، تر باشد، پس اگر خشك باشد بايد به وسيلهی آن را تر كنند تا آفتاب خشك كند.
دوم: آنکه اگر عين نجاست در آن چيز باشد پيش از خشك شدن به تابيدن آفتاب، آن را برطرف كند.
سوم: آنکه چيزى از تابيدن آفتاب جلوگيرى نكند پس اگر آفتاب از پشت پرده يا ابر و مانند اينها بتابد و چيز نجس را خشك كند آن چيز پاك نمیشود، ولى اگر ابر به قدرى نازك باشد كه از تابيدن آفتاب جلوگير نكند، اشكال ندارد.
چهارم: آنکه آفتاب به تنهايى چيز نجس را خشك كند، پس اگر مثلاً چيز نجس به واسطه باد و آفتاب خشك شود، پاك نمیگردد، ولى اگر باد به قدرى كم باشد كه نگويند به خشك شدن چيز نجس كمك كرده اشكال ندارد.
پنجم: آنکه آفتاب مقدارى از بنا و ساختمان را كه نجاست به آن فرو رفته، يك مرتبه خشك كند پس اگر يك مرتبه بر زمين و ساختمان نجس بتابد و روى آن را خشك كند و دفعه ديگر زير آن را خشك نمايد فقط روى آن پاك میشود و زير آن نجس مىماند.
مسأله ۲۳۰) پاك كردن آفتاب حصير نجس را محل اشكال است، اما درخت و گياه كه در زمين است پيش از چيدن آن، به واسطه آفتاب پاك میشود.
مسأله ۲۳۱) اگر آفتاب به زمين نجس بتابد، بعد انسان شك كند كه زمين موقع تابيدن آفتاب، تر بوده يا نه، يا ترى آن به واسطه آفتاب خشك شده يا نه، آن زمين نجس است. همچنين است اگر شك كند كه پيش از تابش آفتاب عين نجاست از آن برطرف شده يا نه، يا شك كند كه چيزى مانع تابش آفتاب بوده يا نه.
مسأله ۲۳۲) اگر آفتاب به يك طرف ديوار نجس بتابد، و به وسيلهی آن، طرفى كه آفتاب به آن نتابيده نيز خشك شود، اگر دیوار به قدری نازک باشد که به واسطه تابش آفتاب به یک طرف، طرف دیگرش هم خشک شود، پاک میشود.
مسأله ۲۳۳) اگر جنس چيز نجس به طورى عوض شود كه به صورت چيز پاكى درآيد پاك میشود، مثل آنکه چوب نجس بسوزد و خاكستر گردد، يا سگ در نمکزار فرو رود و نمك شود، ولى اگر جنس آن عوض نشود، مثل آنکه گندم نجس را آرد كنند يا نان بپزند، پاك نمیشود.
مسأله ۲۳۴) كوزۀ گلى و مانند آن كه از گل نجس ساخته شده و ذغالى كه از چوب نجس درست شده نجس است.
مسأله ۲۳۵) چيز نجسى كه معلوم نيست استحاله شده يا نه، نجس است.
مسأله ۲۳۶) اگر شراب به خودى خود يا به واسطه ريختن چيزى مثل سركه و نمك در آن سركه شود، پاك میگردد.
مسأله ۲۳۷) شرابى كه از انگور نجس و مانند آن درست كنند، چنانچه در ظرف ديگرى كه پاك باشد بريزند سركه شود، پاك شدنش محل اشكال است. همچنين اگر نجاست ديگرى به شراب برسد و مستهلك شود، و در صورتى كه به ظرف رسيده يا نرسيده باشد بعد از سركه شدن، احوط در هر دو مورد اجتناب است.
مسأله ۲۳۸) سركهاى كه از انگور و كشمش و خرماى نجس درست كنند نجس است.
مسأله ۲۳۹) اگر پوشال ريز انگور يا خرما داخل آنها باشد و سركه بريزند ضرر ندارد بلكه ريختن خيار و بادنجان و مانند اينها در آن اگرچه پيش از سركه شدن باشد نيز اشكالى ندارد.
مسأله ۲۴۰) آب انگورى كه به آتش يا به خودى خود جوش بيايد، حرام میشود. اگر آن قدر به آتش بجوشد كه دو قسمت آن كم شود و يك قسمت آن بماند، حلال میشود.
مسأله ۲۴۱) اگر دو قسمت آب انگور بدون جوش آمدن كم شود، چنانچه باقيمانده آن جوش بيايد حرام است.
مسأله ۲۴۲) آب انگورى كه معلوم نيست جوش آمده يا نه، حلال است. ولى اگر جوش بيايد تا انسان يقين نكند كه دو قسمت آن كم شده، حلال نمیشود.
مسأله ۲۴۳) اگر مثلاً در يك خوشه غوره مقدارى انگور باشد، چنانچه به آبى كه از آن خوشه گرفته میشود، آب انگور نگويند و بجوشد، خوردن آن حلال است. ولى اين در صورتى است كه بر همه آب غوره صدق كند عرفاً و اگر گفته شود آب انگور و غوره است حلال نيست.
مسأله ۲۴۴) اگر يك دانه انگور در چيزى كه به آتش مىجوشد بيفتد و بجوشد و مستهلك نشود، فقط خوردن آن دانه حرام است و اگر مستهلك شود همه آن حلال است.
مسأله ۲۴۵) اگر بخواهند در چند ديگ شيره بپزند جایز است كفگيرى را كه در ديگ جوش آمده زدهاند در ديگى كه جوش نيامده بزنند.
مسأله ۲۴۶) چيزى كه معلوم نيست غوره است يا انگور، اگر جوش بيايد حلال است.
مسأله ۲۴۷) اگر خون بدن انسان يا خون حيوانى كه خون جهنده دارد- يعنى حيوانى كه وقتى رگ آن را ببرند خون از آن جستن میکند ـ به بدن حيوانى كه خون جهنده ندارد برود و خون آن حيوان حساب شود، پاك میگردد، و اين را انتقال گويند. همچنين است حكم در سایر نجاسات. اما خونى كه زالو از انسان مىمكد چون خون زالو به آن گفته نمیشود و مىگويند خون انسان است، نجس میباشد.
مسأله ۲۴۸) اگر كسى پشهاى را كه به بدنش نشسته بكشد، و نداند خونى كه از پشه بيرون آمده از او مكيده يا از خود پشه میباشد، پاك است. همچنين است اگر بداند از او مكيده ولى جزء بدن پشه حساب شود، اما اگر فاصله بين مكيدن خون و كشتن پشه به قدرى كم باشد كه بگويند خون انسان است، يا معلوم نباشد كه مىگويند خون پشه است يا خون انسان، نجس میباشد.
مسأله ۲۴۹) اگر كافر شهادتين بگويد؛ يعنى به يگانگى خدا و نبوت خاتم الانبياJ شهادت بدهد، به هر لغتى كه باشد مسلمان میشود. بعد از مسلمان شدن، بدن و آب دهان و بينى و عرق او پاك است، ولى اگر موقع مسلمان شدن، عين نجاست به بدن او بوده، بايد برطرف كند و جاى آن را آب بكشد، بلكه اگر پيش از مسلمان شدن عين نجاست برطرف شده باشد، احتياط واجب آن است كه جاى آن را آب بكشد. این در صورتی است که کفار نجس العین نباشد وگرنه با بر طرف کردن نجاست عارضی پاک میشود.
مسأله ۲۵۰) اگر موقعى كه كافر بوده لباس او با رطوبت به بدنش رسيده باشد و آن لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او نباشد، نجس است، بلكه اگر در بدن او هم باشد، بنا بر احتياط واجب بايد از آن اجتناب كند.
مسأله ۲۵۱) اگر كافر شهادتين بگويد، و انسان نداند قلباً مسلمان شده يا نه پاك است. اگر بداند قلباً مسلمان نشده است ولى چيزى كه منافى با اظهار شهادتين باشد از او سر نزند، مقتضاى احتياط مستحب اجتناب است.
مسأله ۲۵۲) تبعيت آن است كه چيز نجسى به واسطه پاكى چيز ديگر پاك شود.
مسأله ۲۵۳) اگر شراب، سركه شود ظرف آن هم تا جایى كه شراب موقع جوش آمدن به آنها رسيده پاك میشود و كهنه و چيزى هم كه معمولاً روى آن میگذارند اگر با آن نجس شده پاك میگردد. ولى اگر پشت ظرف به آن شراب آلوده شده باشد، احتياط واجب اجتناب است.
مسأله ۲۵۴) بچه كافر به تبعيت در دو مورد پاك میشود:
۱ـ كافرى كه مسلمان شود طفل او در پاكى تابع او است، همچنين اگر جد طفل يا مادر يا جدّه او مسلمان شوند.
۲ـ طفل كافرى كه به دست مسلمانى اسير گردد، و پدر يا يكى از اجداد او همراه نباشد، در اين دو مورد پاكى طفل به تابعيت، مشروط به اين است كه طفل در صورت مميز بودن اظهار كفر نکند.
مسأله ۲۵۵) تخته يا سنگى كه روى آن ميّت را غسل مىدهند، و پارچهاى كه با آن عورت ميّت را مىپوشانند، و دست كسى كه او را غسل میدهد تمام اين چيزها كه با ميت شسته شده است، بعد از تمام شدن غسل پاك میشود.
مسأله ۲۵۶) كسى كه چيزى را آب مىكشد، بعد از پاك شدن آن چيز دست او هم كه با آن چيز شسته شده پاك میشود.
مسأله ۲۵۷) اگر لباس و مانند آن را با آب قليل آب بكشند و به اندازه معمول فشار دهند تا آبى كه روى آن ريختهاند جدا شود، آبى كه در آن مىماند پاك است. بلكه آبى كه از او جدا شده نيز پاك است اگر شستن اخير باشد.
مسأله ۲۵۸) ظرف نجس را كه با آب قليل آب مىكشند بعد از جدا شدن آبى كه براى پاك شدن، روى آن ريختهاند، آب كمى كه در آن مىماند به تفصيلى كه در مسأله (۶۳) گذشت پاك است.
مسأله ۲۵۹) اگر بدن حيوان به عين نجس مثل خون، يا متنجس مثل آب نجس آلوده، شود چنانچه آنها برطرف شود، بدن آن حيوان پاك میشود، و همچنين است باطن بدن انسان، مثل توى دهان و بينى؛ مثلاً اگر خونى از لاى دندان بيرون آيد، و در آب دهان از بين برود آب كشيدن توى دهان لازم نيست، ولى اگر دندان عاريه در دهان نجس شود بنا بر احتياط آن را آب بكشند.
مسأله ۲۶۰) اگر غذا لاى دندان مانده باشد و داخل دهان خون بيايد، چنانچه انسان نداند كه خون به غذا رسيده یا نه، پاك است.
مسأله ۲۶۱) مقدارى از لبها و پلك چشم كه موقع بستن روى هم میآید، و نيز جایى را كه انسان نمیداند از ظاهر بدن است يا باطن آن، اگر نجس شود بنا بر احتياط بايد آب بكشد.
مسأله ۲۶۲) اگر گرد و خاك نجس به لباس و فرش و مانند اينها بنشيند، چنانچه هر دو خشک باشد، نجس نمیشود. اگر گرد و خاک یا لباس تر باشد باید محل نشستن گرد و خاک را آب بکشند.
مسأله ۲۶۳) بول و غائط حيوانى كه به خوردن نجاست انسان عادت كرده نجس است و اگر بخواهند پاك شود، بايد آن را استبراء كنند؛ يعنى تا مدتى نگذارند نجاست بخورد و غذاى پاك به آن بدهند تا بعد از آن مدت ديگر نجاستخوار به آن نگويند، و بنا بر احتياط واجب بايد شتر نجاستخوار را چهل روز، گاو را بيست روز، گوسفند را ده روز، مرغابى را هفت يا پنج روز و مرغ خانگى را سه روز از خوردن نجاست جلوگيرى كنند. اگر بعد از اين مدت باز هم نجاستخوار به آنها گفته شود، بايد تا مدتى كه بعد از آن مدت ديگر نجاستخوار به آنها نگويند، آنها را از خوردن نجاست جلوگيرى کنند.
مسأله ۲۶۴) اگر بدن يا لباس مسلمان، يا چيز ديگرى مانند ظرف و فرش که در اختيار او است نجس شود، و آن مسلمان غایب گردد، با شش شرط پاك است:
اول: آنکه آن مسلمان چيزى را كه بدن يا لباسش را نجس كرده، نجس بداند. پس اگر مثلاً لباسش با رطوبت به بدن كافر ملاقات كرده و آن را نجس نداند، بعد از غایب شدن او، نمیشود آن لباس را پاك دانست.
دوم: آنکه بداند بدن يا لباسش به چيز نجس رسيده است.
سوم: آنکه انسان ببيند آن چيز را در كارى كه شرط آن پاكى است استعمال میکند، مثلاً ببيند با آن لباس نماز مىخواند.
چهارم: آنکه احتمال برود كه آن مسلمان بداند شرط كارى را كه با آن چيز انجام میدهد پاكى است. پس اگر مثلاً نداند كه بايد لباس نمازگزار پاك باشد و با لباسى كه نجس شده نماز بخواند نمیشود آن لباس را پاك دانست.
پنجم: آنکه انسان احتمال دهد آن مسلمان چيزى را كه نجس شده آب كشيده است. پس اگر يقين داشته باشد كه آب نكشيده، نبايد آن چيز را پاك بداند، و نيز اگر نجس و پاك در نظر آن مسلمان فرق نداشته باشد، پاك دانستن آن چيز محل اشكال است، و بايد از آن اجتناب كرد.
ششم: آنکه آن مسلمان بنا بر احتياط، بالغ باشد.
مسأله ۲۶۵) اگر انسان يقين كند چيزى كه نجس بوده پاك شده است، يا دو مرد عادل به پاك شدن آن خبر دهند، آن چيز پاك است. همچنين است اگر كسى كه چيز نجس در اختيار او است بگويد آن چيز پاك شده يا مسلمانى چيز نجس را آب كشيده باشد، اگرچه معلوم نباشد درست آب كشيده يا نه، و بعيد نيست كه خبر دادن يك نفر عادل يا شخص موثق، به پاكى آن نيز كفايت كند.
مسأله ۲۶۶) كسى كه وكيل شده است لباس انسان را آب بكشد، اگر بگويد آب كشيدم و انسان به گفته او اطمينان پيدا كند آن لباس پاك است.
مسأله ۲۶۷) اگر انسان حالى دارد كه در آب كشيدن چيز نجس يقين پيدا نمیکند، میتواند به گمان اكتفا نمايد.
مسأله ۲۶۸) خونى كه در جوف ذبيحه بعد از كشتن آن به طريق شرعى باقى مىماند، چنانچه خون به مقدار متعارف خارج شده باشد، پاك است.
مسأله ۲۶۹) حكم سابق مختص به حيوان حلال گوشت است و در حيوان حرام گوشت جارى نيست. خون متعارف را از مطهرات شمردن محل اشکال است.
مسأله ۲۷۰) مخرج غائط، با سه سنگ يا سه كلوخ يا سه پارچه كهنه كه ازاله عين نجاست را از مخرج كند، پاك میشود. اگر به سه سنگ پاك نشود، بايد تكرار كند تا پاك شود. ولى مخرج بول به جز آب به چيزى ديگر پاك نمیشود.
مسأله ۲۷۱) ظرفى كه از پوست سگ يا خوك يا مردار ساخته شده، آشاميدن و خوردن چيزى از آن ظرف در صورتى كه رطوبتى موجب نجاستش شده باشد حرام است و نبايد آن ظرف را در وضو و غسل و كارهاى كه بايد با چيز پاك انجام داد استعمال كنند و احتياط مستحب آن است كه چرم سگ و خوك و مردار را اگرچه ظرف هم نباشد استعمال نكنند.
مسأله ۲۷۲) خوردن و آشاميدن از ظرف طلا و نقره، بلكه بنا بر احتياط واجب مطلق استعمال آن حرام است. همچنين زينت نمودن اطاق و مانند آن و نگاه داشتن آن احوط ترك است. همچنين است ساختن ظرف طلا و نقره و خريد و فروش آنها براى زينت نمودن يا نگاه داشتن.
مسأله ۲۷۳) گيره استكان كه از طلا يا نقره مىسازند اگر بعد از برداشتن استكان ظرف به آن گفته شود حكم استكان طلا و نقره را دارد و اگر ظرف به آن گفته نشود، استعمال آن مانعى ندارد.
مسأله ۲۷۴) استعمال ظرفى كه روى آن را آب طلا يا آب نقره دادهاند اشكال ندارد.
مسأله ۲۷۵) اگر فلزى را با طلا يا نقره مخلوط كنند و ظرف بسازند، چنانچه مقدار آن فلز به قدرى باشد كه ظرف طلا يا نقره به آن ظرف نگويند، استعمال آن مانعى ندارد.
مسأله ۲۷۶) اگر انسان غذایى را كه در ظرف طلا يا نقره است، به قصد اینکه چون غذا خوردن در ظرف طلا و نقره حرام میباشد در ظرف ديگر بريزد، خوردن غذا از ظرف دوم در صورتى كه عرفاً نگويند از ظرف طلا يا نقره غذا مىخورند مانعى ندارد.
مسأله ۲۷۷) استعمال بادگير قليان و غلاف شمشير و كارد و قاب قرآن اگر از طلا يا نقره باشد اشكال ندارد، ولى احتياط مستحب آن است كه عطردان و سرمهدان طلا و نقره را استعمال نكند.
مسأله ۲۷۸) خوردن و آشاميدن از ظرف طلا يا نقره در حال ناچارى به مقدار دفع ضرورت، اشكال ندارد ولى زياده بر اين مقدار جایز نيست.
مسأله ۲۷۹) استعمال ظرفى كه معلوم نيست از طلا يا نقره است يا از چيز ديگر، اشكال ندارد.
کلیه حقوق برای پایگاه دفتر حضرت العظمی فاضلی بهسودی محفوظ است © 2020.