وضـو
مسأله 280) در وضو واجب است، صورت و دستها را بشويند و جلو سر و روى پاها را مسح كنند.
مسأله 281) درازاى صورت، از بالاى پيشانى ـ جایى كه موى سر میروید ـ تا آخر چانه باید شست و پهناى آن به مقدارى كه بين انگشت وسط و شست قرار مىگيرد، بايد شسته شود. اگر مختصرى از اين مقدار را نشويند، وضو باطل است، و براى آنکه انسان يقين كند اين مقدار كاملاً شسته شده، بايد كمى اطراف آن را هم بشويد.
مسأله 282) اگر صورت يا دست كسى كوچكتر يا بزرگتر از متعارف مردم باشد، بايد ملاحظه كند كه مردمان متعارف تا كجاى صورت خود را مىشويند، او هم تا همانجا بشويد و نيز اگر پيشانى او مو رویيده، يا جلو سرش مو ندارد، بايد به اندازة معمول پيشانى را بشويد.
مسأله 283) اگر احتمال دهد چرك يا چيز ديگرى، در ابروها و گوشههاى چشم و لب او هست كه نمى گذارد آب به آنها برسد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، بايد پيش از وضو، وارسى كند كه اگر هست برطرف نمايد.
مسأله 284) اگر پوست صورت از لاى مو پيدا باشد، بايد آب را به پوست برساند. اگر پيدا نباشد، شستن مو، كافى است و رساندن آب به زير آن، لازم نيست.
مسأله 285) اگر شك كند، پوست صورت از لاى مو پيدا است يا نه، بنا بر احتياط واجب بايد مو را بشويد، و آب را به پوست هم، برساند.
مسأله 286) شستن داخل بينى و مقدارى از لب و چشم كه در وقت بستن ديده نمیشود، واجب نيست ولى براى آنکه يقين كند از جاهایى كه بايد شسته شود، چيزى باقى نمانده، واجب است مقدارى از آنها را هم بشويد و كسى كه نمىدانسته بايد اين مقدار را بشويد اگر نداند در وضوهاى كه گرفته اين مقدار را شسته يا نه، نمازهاى را كه با آن وضو خوانده صحیح است.
مسأله 287) بايد صورت و دستها را از بالا به پایين شست و اگر از پایين به بالا بشويد وضو باطل است.
مسأله 288) اگر دست را تر كند و به صورت و دستها بكشد، چنانچه ترى دست به قدرى باشد كه به واسطه كشيدن دست، آب كمى بر آنها جارى شود كافيست.
مسأله 289) بعد از شستن صورت، بايد دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشتها، بشويد.
مسأله 290) براى آنکه يقين كند آرنج را كاملاً شسته، بايد مقدارى بالاتر از آرنج را هم، بشويد.
مسأله 291) كسى كه پيش از شستن صورت، دستهاى خود را تا مچ شسته، در موضع وضو بايد تا سر انگشتان، بشويد و اگر فقط تا مچ بشويد، وضوى او باطل است.
مسأله 292) در وضو شستن صورت و دستها مرتبه اول واجب و مرتبه دوم جایز و مرتبه سوم و بيشتر از آن، حرام است، و اينكه كدام شستن اول يا دوم يا سوم است، بعضى فقها گفته است مربوط به قصد كسى است كه وضو مىگيرد. پس اگر به قصد شستن مرتبه اول مثلاً ده مرتبه آب به صورت بريزد، اشكال ندارد و همه آنها شستن اول، حساب میشود. ولى اين نظريه محل اشكال است، بناءً اگر يك كف يا دو كف بريزد، و تمام صورت را فرا گيرد يك شستن محسوب است و اگر يك كف ديگر بريزد و با معونت اِمرار كف دست تمام عضو را فرا گيرد، شستن دوم تحقّق يافته است، و از ريختن آب ديگر بپرهيزد. اگر به قصد اینکه سه مرتبه بشويد، سه مرتبه آب بريزد، مرتبه سوم آن حرام است.
مسأله 293) بعد از شستن هر دو دست، بايد جلوى سر را با ترى آب وضو كه در دست مانده مسح كند و احتياط واجب آن است كه با كف دست راست مسح نمايد و مسح را از بالا به پایين انجام دهد.
مسأله 294) يك قسمت از چهار قسمت سر كه مقابل پيشانى است، جاى مسح میباشد، و هر جاى اين قسمت را، به هر اندازه مسح كند كافيست، اگرچه احتياط مستحب آن است كه از درازا به اندازة درازى يك انگشت و از پهنا به اندازة پهناى سه انگشت بسته، مسح نمايد.
مسأله 295) لازم نيست مسح سر، بر پوست آن باشد، بلكه بر موى جلوى سر هم صحيح است، ولى كسى كه موى جلو سر او به اندازهاى بلند است كه اگر مثلاً شانه كند، به صورتش مىريزد، يا به جاهاى ديگر مىرسد، بايد بيخ موها را مسح كند، يا فرق سر را باز كرده، پوست سر را مسح نمايد، و اگر موهایی را كه به صورت میریزد، يا به جاى ديگر سر میرسد، جلوى سر جمع كند و بر آنها مسح نمايد يا بر موى جاهاى ديگر سر كه جلوى آن آمده، مسح كند، چنين مسحى باطل است.
مسأله 296) بعد از مسح سر، با ترى آب وضو كه در دست مانده روى پاها را از سر يكى از انگشتها، تا برآمدگى روى پا مسح كند و احتياط واجب آن است كه تا مفصل، مسح نمايد. همچنين احتياط واجب آن است كه پاى راست را، با دست راست و پاى چپ را، با دست چپ مسح کند.
مسأله 297) پهناى مسح پا به هر اندازه باشد كافيست، ولى بهتر آن است كه به اندازه پهناى سه انگشت بسته، بلكه تمام روى پا را، با تمام دست مسح کند.
مسأله 298) احتياط واجب آن است كه در مسح پا دست را بر سر انگشتها بگذارد، و بعد به پشت پا بكشد، يا آنکه دست را به مفصل گذاشته و تا سر انگشتها بكشد نه آنکه تمام دست را روى پا بگذارد و كمى بكشد اگرچه اقوى كفايت آن است.
مسأله 299) در مسح سر و روى پا، بايد دست را روى آنها بكشد و اگر دست را نگهدارد و سر يا پا را به آن بكشد، وضو باطل است. ولى اگر موقعى كه دست را مىكشد سر يا پا مختصرى حركت كند، اشكال ندارد.
مسأله 300) جاى مسح بايد خشك باشد و اگر به قدرى تر باشد كه رطوبت كف دست به آن اثر نكند، مسح، باطل است، ولى اگر ترى آن به قدرى كم باشد كه رطوبتى كه بعد از مسح در آن ديده میشود بگويند فقط از ترى كف دست است، اشكال ندارد.
مسأله 301) اگر براى مسح رطوبتى در كف دست نمانده باشد نمیتواند دست را با آب خارج تر كند، بلكه بايد از ريش خود رطوبت بگيرد و با آن مسح نمايد. گرفتن رطوبت از غير ريش و مسح نمودن با آن محل اشكال است، و اگر ريش نداشته باشد مثل زن و بچه گرفتن رطوبت از بقيه اعضا مثل حاجب كافيست.
مسأله 302) اگر رطوبت كف دست فقط به اندازة مسح سر باشد، سر را با همان رطوبت مسح كند و براى مسح پاها از ريش خود رطوبت بگيرد و اگر ريش ندارد، از حاجب بگيرد.
مسأله 303) مسح كردن از روى جوراب و كفش باطل است ولى اگر به واسطه سرماى شديد يا ترس از دزد و درنده و مانند اينها، نتواند كفش و يا جوراب را بيرون آورد، احوط مسح بالاى جوراب و كفش، بعد تيمم است چه تقيه باشد يا نباشد، اگرچه در مورد تقيه تنها مسح بالاى جوراب و كفش كافيست.
مسأله 304) اگر روى پا نجس باشد و نتواند براى مسح آن را آب بكشد بايد تيمم نمايد.
وضوى ارتماسى
مسأله 305) وضوى ارتماسى آن است كه انسان صورت و دستها را به قصد وضو در آب فرو برد ولى مسح با ترى آن دست اشكال دارد، بنابراين، دست چپ را نبايد ارتماسى شست.
مسأله 306) در وضوى ارتماسى هم، بايد صورت و دستها، از بالا به پایين شسته شود. پس اگر وقتى كه صورت و دستها را در آب فرو میبرد، قصد وضو كند، بايد صورت را از طرف پيشانى، و دستها را از طرف آرنج در آب فرو برد.
مسأله 307) اگر وضوى بعضى از اعضا را ارتماسى و بعضى را غير ارتماسى، انجام دهد، اشكال ندارد.
دعایى كه موقع وضو گرفتن مستحب است
مسأله 308) كسى كه وضو مىگيرد، مستحب است موقعى كه نگاهش به آب مىافتد بگويد:(بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِى جَعَلَ الماءَ طَهُوراً وَلَمْ يَجْعَلْهُ نَجِساً) و موقعى كه پيش از وضو، دست خود را مىشويد، بگويد: (بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ اَللّهُمَّ اجْعَلِنِى مِنَ التَّوابِينَ وَاجْعَلْنِى مِنَ المُتَطَهِّرِينَ) و در وقت مضمضه كردن بگويد: (اَللّهُمَّ لَقِنِّى حُجَّتِى يَوْمَ اَلْقاكَ وَاَطْلِقْ لِسانِى بِذِكْرِكَ) و در وقت استنشاق؛ يعنى آب در بينى كردن بگويد: (اَللّهُمَّ لا تُحَرِّمْ عَلَىَّ رِيحَ الجَنَّةِ وَاجْعَلْنِى مِمَّنْ يَشُمُّ رِيحَها وَرَوْحَها وَطِيبَها) و موقع شستن رو بگويد: (للّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهِى يَوْمَ تَسْوَدُّ فِيهِ الوُجُوهُ وَلا تَسوِّدْ وَجْهِى يَوْمَ تَبْيَضُّ فِيهِ الوُجُوهُ) و موقع شستن دست راست، بگويد: (اَللّهُمَّ أَعْطِنِى كِتابِى بِيَمِينِى وَالْخُلْدَ فِى الَجِنانِ بِيَسارِى وَحاسِبْنِى حِساباً يَسِيراً) و موقع شستن دست چپ بگويد: (اَللّهُمَّ لا تُعْطِنِى كِتابِى بِشِمالِى وَلا مِنْ وَراءِ ظَهْرِى وَلا تَجْعَلْها مَغْلُولَةً اِلى عُنُقِى، وَاَعُوذُ بِكَ مَنْ مُقَطَّعاتِ النَّيْرانِ) و موقعى كه سر را مسح میکند بگويد: (اَللّهُمَّ غَشِّنِى بِرَحْمَتِكَ وَبَرَكاتِكَ وَعَفْوِكَ) و در وقت مسح پا بگويد: (اَللّهُمَّ ثَبِّتْنِى عَلى الصِّراطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ الأَقْدام وَاجْعَلْ سَعيِى فِى ما يُرضِيكَ عَنِّى يا ذَا الَجَلالِ وَالاِكْرام)
شرایط صحت وضو
شرایط صحيح بودن وضو، چند چيز است:
اول: آنکه آب وضو، پاك باشد؛
دوم: آنکه مطلق باشد؛
مسأله 309) وضو با آب نجس و آب مضاف، باطل است اگرچه انسان نجس بودن يا مضاف بودن آن را نداند، يا فراموش كرده باشد و اگر با آن وضو، نمازى هم خوانده باشد، بايد آن نماز را دوباره با وضوى صحيح بخواند اگرچه وقت گذشته باشد.
مسأله 310) اگر غير از آب گل آلود مضاف آب ديگرى براى وضو ندارد، چنانچه وقت نماز تنگ است، بايد تيمم كند و اگر وقت دارد، بايد صبر كند تا آب صاف شود و وضو بگيرد.
سوم: آنکه آب وضو و فضایى كه در آن وضو مىگيرد مباح باشد؛
مسأله 311) وضو با آب غصبى و يا آبى كه معلوم نيست صاحب آن راضى است يا نه، حرام و باطل است و نيز اگر آب وضو از صورت و دستها در جاى غصبى بريزد، چنانچه در غير آنجا نتواند وضو بگيرد، تكليف او تيمم است. اگر در غير آنجا بتواند وضو بگيرد، لازم است كه در غير آنجا وضو بگيرد.
مسأله 312) وضو گرفتن از حوض مدرسهاى كه انسان نمیداند آن حوض را براى همه مردم وقف كردهاند، يا براى محصلين همان مدرسه، در صورتى كه معمولاً مردم از آن حوض وضو مىگيرند اشكال ندارد.
مسأله 313) كسى كه نمىخواهد در مسجدى نماز بخواند، اگر نداند حوض آن را براى همه مردم وقف كردهاند، يا براى كسانى كه در آنجا نماز مىخوانند، نمىتوانند از حوض آن مسجد وضو بگيرد. ولى اگر معمولاً، كسانى هم كه نمىخواهند در آنجا نماز بخوانند از آن حوض وضو مىگيرند، میتواند از آن وضو بگيرد، مگر اینکه بداند كسانى كه وضو مىگيرند اشخاص لااُبالى و بىباك مىباشند.
مسأله 314) وضو گرفتن از حوض تيمچهها؛ يعنى كاروانسراى كوچك و مسافرخانهها و مانند اينها، براى كسانى كه ساكن آنجاها نيستند، در صورتى صحيح است كه معمولاً كسانى هم كه ساكن آنجاها نيستند از آنها وضو بگيرند و وضو گرفتن مردم کاشف از اجازة عمومی باشد.
مسأله 315) وضو گرفتن در نهرهاى بزرگ اگرچه انسان نداند كه صاحب آنها راضى است اشكال ندارد ولى اگر صاحب آنها از وضو گرفتن نهى كند، يا اینکه انسان بداند كه مالك راضى نيست، وضو باطل است، و امّا اگر مالك صغير يا مجنون باشد يا اینکه آن نهرها در تصرف غاصب باشد در آن دو صورت وضو گرفتن با آب آنها به قولى محل اشكال است، ولى بعيد نيست سيره متشرعه بر تصرّفات اندك از قبيل خوردن و وضو گرفتن جارى باشد، بنابراين وضو از آنها صحيح است، و اما نهرهاى كه در دهات و مانند دهات، سيره مردم بر استفاده از آنها جارى است، وضو گرفتن و سایر استفادهها از آنها اشكال ندارد جزماً، اگرچه مالك آنها صغير يا مجنون باشد و نيز مالك آنها حق منع استفاده مردم را ندارد.
مسأله 316) اگر فراموش كند آب غصبى است و با آن وضو بگيرد، صحيح است، ولى كسى كه خودش آب را غصب كرده، اگر غصبى بودن آن را فراموش كند و وضو بگيرد، وضوى او باطل است.
چهارم: آنکه ظرف آب وضو، مباح باشد؛
پنجم: آنکه ظرف آب وضو، بنا بر احتياط واجب، طلا و نقره نباشد. تفصيل اين دو شرط در مسأله بعدى ذكر میشود؛
مسأله 317) اگر آب وضو در ظرف غصبى يا طلا و نقره است و غير از آن، آب ديگرى ندارد، در صورتى كه بتواند به وجه مشروعى آن آب را در ظرف ديگر خالى نمايد، لازمست خالى كرده و بعداً وضو بگيرد، و چنانچه ميسور نباشد، بايد تيمم كند، و اگر آب ديگرى دارد، لازم است با آن وضو بگيرد. در هر دو صورت اگر معصيت كرده و با دست و مانند آن آب را بر اعضای وضو بريزد وضويش صحيح است و اگر وضوى ارتماسى بگيرد بر علاوة معصيت، وضويش هم باطل است.
مسأله 318) حوضى كه مثلاً يك آجر يا يك سنگ آن غصبى است، در صورتى كه برداشتن آب در عرف، تصرّف در آن آجر يا سنگ نباشد، اشكالى ندارد، و در صورتى كه تصرّف باشد برداشتن آب حرام، ولى وضو صحيح است.
مسأله 319) اگر در صحن يكى از امامان يا امامزادگان كه سابقاً قبرستان بوده حوض يا نهرى بسازند، چنانچه انسان نداند كه زمين صحن را براى قبرستان وقف كردهاند، وضو گرفتن از آن حوض و نهر، اشكال ندارد.
ششم: آنکه اعضای وضو موقع شستن و مسح كردن، پاك باشد؛
مسأله 320) اگر پيش از تمام شدن وضو جایى را كه شسته يا مسح كرده نجس شود وضو صحيح است.
مسأله 321) اگر غير از اعضای وضو، جایى از بدن نجس باشد وضو صحيح است ولى اگر مخرج را از بول يا غائط، تطهير نكرده باشد، احتياط مستحب آن است كه اول آن را تطهير كند و بعد وضو بگيرد.
مسأله 322) اگر يكى از اعضای وضو نجس باشد و بعد از وضو، شك كند كه پيش از وضو آنجا را آب كشيده يا نه، چنانچه در موقع وضو، ملتفت پاك بودن و نجس بودن آنجا نبوده، وضو باطل است، و اگر میداند ملتفت بوده، يا شك دارد كه ملتفت بوده يا نه، وضو صحيح است و در هر صورت جایى را كه نجس بوده، بايد آب بكشد.
مسأله 323) اگر در صورت يا دستها، بريدگى يا زخمى است كه خون آن بند نمیآید و آب براى آن ضرر ندارد، بايد بعد از شستن اجزای صحيحه آن عضو، با رعايت ترتيب، موضع زخم يا بريدگى را در آب كُر يا جارى فرو برد و قدرى فشار دهد كه خون بند بيايد و انگشت خود را روى زخم يا بريدگى، در زير آب از بالا به پایين بكشد، تا آب بر آن جارى شود وضو صحيح است.
هفتم: آنکه وقت براى وضو و نماز كافى باشد؛
مسأله 324) هرگاه وقت به قدرى تنگ است كه اگر وضو بگيرد، تمام نماز يا مقدارى از آن، بعد از وقت خوانده میشود، بايد تيمم كند. ولى اگر براى وضو و تيمم يك اندازه وقت، لازم است، بايد وضو بگيرد.
مسأله 325) كسى كه در تنگى وقت نماز، بايد تيمم كند، اگر به قصد قربت يا براى كار مستحبى، مثل خواندن قرآن وضو بگيرد صحيح است، و اگر با علم و عمد فقط براى خواندن آن نماز وضو بگيرد، باطل است.
هشتم: آنکه به قصد قربت، يعنى براى انجام فرمان خداوند عالم وضو بگيرد، و اگر براى خنك شدن يا به قصد ديگرى، وضو بگيرد، باطل است؛
مسأله 326) لازم نيست نيّت وضو را به زبان بگويد، يا از قلب خود بگذراند بلكه اگر تمام افعال وضو، به داعى امر خدا بهجا آورده شود كفايت میکند.
نهم: آنکه وضو را به ترتيبى كه گفته شد، بهجا آورد؛ يعنى اول صورت و بعد دست راست و بعد دست چپ را بشويد و بعد از آن سر و بعد پاها را مسح نمايد، و بايد بنا بر احتياط واجب پاى چپ را بعد از پاى راست مسح كند، و اگر به اين ترتيب وضو نگيرد باطل است؛
دهم: آنکه كارهاى وضو را پشت سر هم، انجام دهد؛
مسأله 327) اگر بين كارهاى وضو، به قدرى فاصله شود كه وقتى مىخواهد جایى را بشويد يا مسح كند، رطوبت جاهایی كه پيش از آن شسته يا مسح كرده خشك شده باشد، وضو باطل است و اگر فقط رطوبت جایى كه جلوتر از محلى است كه میخواهد بشويد يا مسح كند، خشك شده باشد، مثلاً موقعى كه میخواهد دست چپ را بشويد، رطوبت دست راست خشك شده باشد، و صورت تر باشد وضويش صحيح است.
مسأله 328) اگر كارهاى وضو را پشت سر هم بهجا آورد، ولى به واسطه گرماى هوا، يا حرارت زياد بدن، و مانند اينها رطوبت جاهاى پيشين خشك شود، وضوى او صحيح است.
مسأله 329) راه رفتن در بين وضو، اشكال ندارد، پس اگر بعد از شستن صورت و دستها چند قدم راه برود و بعد سر و پا را مسح كند وضوى او صحيح است.
يازدهم: آنکه شستن صورت و دستها، و مسح سر و پاها را خود انسان انجام دهد، و اگر ديگرى او را وضو دهد يا در رساندن آب، به صورت و دستها و مسح سر و پاها، به او كمك نمايد، وضو باطل است؛
مسأله 330) كسى كه نمیتواند وضو بگيرد، بايد نایب بگيرد كه او را وضو دهد و چنانچه مزد هم بخواهد در صورتى كه بتواند و مضر به حالش نباشد، بايد بدهد ولى بايد خود او نيت وضو كند، و با دست خود مسح نمايد و اگر نمیتواند بايد نایبش دست او را بگيرد، و به جاى مسح او بكشد، و اگر اين هم ممكن نيست بايد نایب از دست او رطوبت بگيرد، و با آن رطوبت، سر و پاى او را مسح كند.
مسأله 331) هر كدام از كارهاى وضو را كه میتواند به تنهایى انجام دهد، نبايد در آن كمك بگيرد.
دوازدهم: آنکه استعمال آب براى او، مانعى نداشته باشد؛
مسأله 332) كسى كه مىترسد كه اگر وضو بگيرد مريض شود، يا اگر آب را به مصرف وضو برساند، تشنه بماند، نبايد وضو بگيرد، ولى اگر نداند كه آب براى او ضرر دارد، وضو بگيرد اگرچه بعد بفهمد ضرر داشته ولى ضرر به حدى نباشد كه شرعاً حرام باشد، وضوى او صحيح است.
مسأله 333) اگر رساندن آب به صورت و دستها به مقدارى كمى كه وضو با آن صحيح است ضرر ندارد و بيشتر از آن ضرر دارد بايد با همان مقدار، وضو بگيرد.
سيزدهم: آنکه در اعضای وضو، مانعى از رسيدن آب نباشد.
مسأله 334) اگر میداند چيزى به اعضای وضو چسپيده، ولى شك دارد كه از رسيدن آب جلوگيرى میکند يا نه، بايد آن را برطرف كند يا آب را بزير آن، برساند.
مسأله 335) اگر زير ناخن چرك باشد، وضو اشكال ندارد، ولى اگر ناخن را بگيرد، بايد براى وضو، آن چرك را برطرف كند و نيز اگر ناخن بيشتر از معمول بلند باشد، چرك زير مقدارى را كه از معمول بلندتر است، برطرف نمايد.
مسأله 336) اگر در صورت و دستها و جلو سر و روى پاها، به واسطه سوختن يا چيز ديگر، برآمدگى پيدا شود شستن و مسح روى آن كافيست، و چنانچه سوراخ شود، رساندن آب بزير پوست لازم نيست، بلكه اگر پوست يك قسمت آن كنده شود، لازم نيست آب را بزير قسمتى كه كنده نشده، برساند ولى چنانچه پوستى كه كنده شده، گاهى به بدن مىچسبد و گاهى بلند میشود بايد آن را قطع كند يا آب را بزير آن، برساند.
مسأله 337) اگر انسان شك كند كه به اعضاى وضوى او، چيزى چسبيده يا نه، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، مثل آنکه بعد از گل كارى شك كند، گل به دست او چسبيده يا نه، بايد وارسى كند، يا به قدرى دست بمالد كه اطمينان پيدا كند كه اگر بوده، برطرف شده، يا آب بزير آن رسيده است.
مسأله 338) اگر جایى را كه بايد شست يا مسح كرد، چرك باشد ولى چرك آن، مانع از رسيدن آب به بدن نباشد، اشكال ندارد. همچنين است اگر بعد از گچ كارى و مانند آن، چيز سفيدى كه جلوگيرى از رسيدن آب به پوست نمىکند، بر دست بماند ولى اگر شك كند كه با بودن آنها آب به بدن میرسد يا نه، بايد آنها را، برطرف كند.
مسأله 339) اگر پيش از وضو بداند كه در بعضى از اعضای وضو مانعى از رسيدن آب هست، و بعد از وضو شك كند كه در موقع وضو آب را به آنجا رسانده يا نه، چنانچه احتمال بدهد كه در حال وضو ملتفت بوده، وضوى او صحيح است.
مسأله 340) اگر در بعضى از اعضای وضو مانع باشد كه گاهى آب به خودى خود زير آن میرسد و گاهى نمیرسد، و انسان بعد از وضو شك كند كه آب زير آن رسيده يا نه، چنانچه بداند موقع وضو ملتفت رسيدن آب بزير آن نبوده، احتياط واجب آن است كه دوباره وضو بگيرد.
مسأله 341) اگر بعد از وضو، چيزى كه مانع از رسيدن آب است در اعضای وضو ببيند، و نداند موقع وضو بوده يا بعد پيدا شده، وضوى او صحيح است، ولى اگر بداند كه در وقت وضو، ملتفت آن مانع نبوده، احتياط واجب آن است كه دوباره وضو بگيرد.
مسأله 342) اگر بعد از وضو شك كند، چيزى كه مانع رسيدن آب است در اعضای وضو بوده يا نه، چنانچه احتمال بدهد كه در حال وضو ملتفت بوده است، وضو صحيح است.
احكام وضو
مسأله 343) كسى كه در كارهاى وضو و شرایط آن، مثل پاك بودن آب و غصبى نبودن آن، خيلى شك میکند، چنانچه به حد وسوسه برسد، بايد به شك خود اعتنا نكند.
مسأله 344) اگر شك كند كه وضوى او باطل شده يا نه، بنا مىگذارد كه وضوى او باقيست ولى اگر بعد از بول استبراء نكرده و وضو گرفته باشد و بعد از وضو، رطوبتى از او بيرون آيد كه نداند بول است يا چيز ديگر، وضوى او باطل است.
مسأله 345) كسى كه شك دارد وضو گرفته يا نه، بايد وضو بگيرد.
مسأله 346) كسى كه میداند وضو گرفته و حدثى هم از او سر زده مثلاً بول كرده، اگر نداند كدام جلوتر بوده، چنانچه پيش از نماز است بايد وضو بگيرد، و اگر در بين نماز است بايد نماز را بشكند، و وضو بگيرد و اگر بعد از نماز است، نمازى كه خوانده صحيح است، در صورتى كه احتمال التفات در حال شروع به نماز را بدهد، و براى نمازهاى بعد، بايد وضو بگيرد.
مسأله 347) اگر بعد از وضو يا در بين آن، يقين كند كه بعضى جاها را نشسته يا مسح نكرده است، چنانچه رطوبت جاهایى كه پيش از آن است، به جهت طول مدت خشك شده، بايد دوباره وضو بگيرد، و اگر خشك نشده يا به جهت گرمى هوا و مانند آن خشك شده، بايد جایى را كه فراموش كرده و آنچه بعد از آن است، بشويد يا مسح كند و اگر در بين وضو، در شستن يا مسح كردن جایى، شك كند، بايد به همين دستور، عمل کند.
مسأله 348) اگر بعد از نماز شك كند كه وضو گرفته يا نه، در صورتى كه احتمال بدهد كه در حال شروع به نماز، ملتفت حالش بوده است، نمازش صحيح است، ولى بايد براى نمازهاى بعد، وضو بگيرد.
مسأله 349) اگر در بين نماز شك كند كه وضو گرفته يا نه، نماز او باطل است، و بايد وضو بگيرد و نماز را، بخواند.
مسأله 350) اگر بعد از نماز بفهمد كه وضوى او باطل شده ولى شك كند كه قبل از نماز باطل شده، يا بعد از نماز، نمازى كه خوانده، صحيح است.
مسأله 351) اگر انسان مرضى دارد كه بول او قطره قطره میریزد يا نمیتواند از بيرون آمدن غائط خوددارى كند، چنانچه يقين دارد كه از اول وقت نماز تا آخر آن به مقدار وضو گرفتن و نماز خواندن مهلت پيدا میکند، بايد نماز را در وقتى كه مهلت پيدا میکند، بخواند و اگر مهلت او به مقدار كارهاى واجب نماز است، بايد در وقتى كه مهلت دارد، فقط كارهاى واجب نماز را به جا آورد و كارهاى مستحب، مانند اذان و اقامه و قنوت را ترك کند.
مسأله 352) اگر به مقدار وضو و نماز، مهلت پيدا نمیکند و در بين نماز چند دفعه بول و يا غائط از او خارج میشود، اگر بخواهد بعد از هر دفعه وضو بگيرد سخت نيست، احتياط اين است كه ظرف آبى پهلوى خود بگذارد و هر وقت بول يا غائط از او خارج شد، فوراً وضو بگيرد، و بقيه نماز را بخواند و بعد با يك وضو، همان نماز را، اعاده كند.
مسأله 353) كسى كه بول يا غائط طورى پى در پى از او خارج میشود كه وضو گرفتن بعد از هر دفعه براى او سخت است، براى هر نمازش بدون اشكال، يك وضو كفايت میکند، و احوط اين است كه با يك وضو چند نماز را نخواند ولى براى سجده و تشهد قضا شده و نماز احتياط، وضوى ديگر لازم نيست.
مسأله 354) كسى كه بول يا غائط، پى در پى از او خارج میشود، احوط اين است كه بعد از وضو، فوراً نماز بخواند.
مسأله 355) كسى كه بول يا غائط پى در پى از او خارج میشود، بعد از وضو گرفتن، بنا بر احتياط نوشته قرآن را مسح نکند، اگرچه در حال نماز باشد.
مسأله 356) كسى كه بول او قطره قطره میریزد، بايد براى نماز، به وسيله كيسهاى كه در آن پنبه يا چيز ديگرى است كه از رسيدن بول به جاهاى ديگر جلوگيرى میکند، خود را حفظ نمايد و احتياط واجب آن است كه پيش از هر نماز مخرج بول را كه نجس شده آب بكشد و نيز كسى كه نمیتواند از بيرون آمدن غائط، خوددارى كند، چنانچه ممكن باشد بايد به مقدار نماز از رسيدن غائط به جاهاى ديگر جلوگيرى کند، و احتياط واجب آن است كه اگر مشقت ندارد، براى هر نماز مخرج غائط را آب بكشد.
مسأله 357) كسى كه نمیتواند از بيرون آمدن بول و غائط خوددارى كند، در صورتى كه ممكن باشد، به مقدار نماز از خارج شدن بول و غائط، جلوگيرى نمايد، واجب است كه جلوگيرى کند، اگرچه مشقت داشته باشد بلكه اگر مرض او به آسانى معالجه شود، احوط آن است كه خود را معالجه کند.
مسأله 358) كسى كه نمیتواند از بيرون آمدن بول و غائط، خوددارى كند، بعد از آن كه مرض او خوب شد، لازم نيست نمازهاى را كه در وقت مرض مطابق وظيفهاش خوانده، قضا نمايد ولى اگر در بين وقت نماز، مرض او خوب شود، بايد نمازى را كه در آن وقت خوانده دوباره بخواند.
مسأله 359) اگر كسى مرضى دارد كه نمیتواند از خارج شدن باد جلوگيرى كند، بايد به وظيفه كسانى كه نمىتوانند از بيرون آمدن بول و غائط خوددارى كنند، عمل نمايد.
چيزهایى كه بايد براى آنها وضو گرفت
مسأله 360) براى شش چيز وضو گرفتن، واجب است:
اول: براى نمازهاى واجب، غير از نماز ميت و در نمازهاى مستحب، وضو شرط صحت است؛
دوم: براى سجده و تشهد فراموش شده، اگر بين آنها و نماز، حدثى از او سر زده، مثلاً بول كرده باشد ولى براى سجدة سهو واجب نيست وضو بگيرد؛
سوم: براى طواف واجب خانه كعبه؛
چهارم: اگر نذر يا عهد كرده يا قسم خورده باشد كه وضو بگيرد:
پنجم: اگر نذر كرده باشد كه جایى از بدن خود را به خط قرآن برساند؛
ششم: براى آب كشيدن قرآنى كه نجس شده، يا براى بيرون آوردن آن از مستراح و مانند آن در صورتى كه مجبور باشد، دست يا جاى ديگر بدن خود را به خط قرآن برساند، ولى چنانچه معطل شدن به مقدار وضو، بى احترامى به قرآن باشد، بايد بدون اینکه وضو بگيرد، قرآن را از مستراح و مانند آن بيرون آورد يا اگر نجس شده آب بكشد.
مسأله 361) مس نمودن خط قرآن، يعنى رساندن جایى از بدن به خط قرآن براى كسى كه وضو ندارد، حرام است، ولى اگر قرآن را به زبان فارسى، يا به زبان ديگر، ترجمه كنند مس آن اشكال ندارد.
مسأله 362) جلوگيرى بچه و ديوانه، از مس خط قرآن واجب نيست ولى اگر مس نمودن آنان بىاحترامى به قرآن باشد بايد از آنان جلوگيرى كنند.
مسأله 363) مس نمودن اسم خداوند متعال و صفات خاصه او را به هر زبانى نوشته شده باشد، بدون وضو بنا بر احتياط واجب حرام است، و بهتر آن است كه از مس نمودن اسم پيغمبر و ائمه علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها بدون وضو اجتناب نمايد. چنانچه بیاحترامی شمرده شود، حرام است.
مسأله 364) اگر پيش از وقت نماز به قصد اين كه با طهارت باشد، وضو بگيرد يا غسل كند، صحيح است و نزديك وقت نماز هم اگر به قصد مهيا بودن براى نماز، وضو بگيرد اشكال ندارد.
مسأله 365) كسى كه يقين دارد وقت داخل شده، اگر نيت وضوى واجب كند و بعد از وضو بفهمد، وقت داخل نشده، وضوى او صحيح است.
مسأله 366) مستحب است انسان، براى نماز ميت و زيارت اهل قبور و رفتن به مسجد و حرم امامان علیه السلام و براى همراه داشتن قرآن و خواندن و نوشتن آن و مس حاشيه قرآن، و براى خوابيدن وضو بگيرد و نيز مستحب است كسى كه وضو دارد، براى هر نماز وضو بگيرد، و يا اینکه از وضوی اول مدتى بگذرد تا تجديد صدق كند وضو بگيرد، و اگر براى يكى از كارها وضو بگيرد، هر كارى را كه بايد با وضو انجام داد، میتواند بهجا آورد، مثلاً میتواند با آن وضو نماز بخواند.
چيزهایى كه وضو را باطل میکند
مسأله 367) هفت چيز وضو را باطل میکند:
اول: بول؛
دوم: غائط؛
سوم: باد معده كه از مخرج غائط خارج شود؛
چهارم: خوابى كه به واسطه آن چشم نبيند و گوش نشنود، ولى اگر چشم نبيند و گوش بشنود، وضو باطل نمیشود؛
پنجم: چيزهایى كه عقل را از بين مىبرد: مانند ديوانگى و مستى و بيهوشى؛
ششم: استحاضه زنان كه بعداً گفته میشود؛
هفتم: جنابت بلكه بنا بر احتياط مستحب هر كارى كه براى آن، بايد غسل كرد.
احكام وضوى جبيره
چيزى كه با آن زخم و شكسته را مىبندند، و دوایى كه روى زخم و مانند آن مىگذارند، جبيره ناميده میشود.
مسأله 368) اگر در يكى از جاهاى وضو زخم يا دمل يا شكستگى باشد، چنانچه روى آن، باز است و آب ضرر ندارد، بايد به طور معمول وضو گرفت.
مسأله 369) اگر زخم يا دمل يا شكستگى، در صورت و دستها است و روى آن باز است و آب ريختن روى آن ضرر دارد، بايد اطراف زخم يا دمل را به طورى كه در وضو گفته شد، از بالا به پایين بشويد، و بهتر آن است كه چنانچه كشيدن دست تر بر آن ضرر ندارد دست تر بر آن بكشد و بعد پارچه پاكى روى آن بگذارد، و دست تر را روى پارچه نيز بكشد، و امّا در شكستگى، لازم است تيمم کند.
مسأله 370) اگر زخم يا دمل يا شكستگى در جلو سر يا روى پاها است و روى آن باز است چنانچه نتواند آن را مسح كند به اين معنا كه زخم مثلاً تمام محل مسح را گرفته باشد، يا آنکه از مسح جاهاى سالم، نيز متمكن نباشد، در اين صورت لازم است، تيمم نمايد و بنا بر احتياط وضو نيز گرفته و پارچه پاكى روى آن بگذارد و روى پارچه را با ترى آب وضو كه در دست مانده مسح كند.
مسأله 371) اگر روى دمل يا زخم يا شكستگى بسته باشد، چنانچه باز كردن آن ممكن است و آب هم براى آن، ضرر ندارد بايد باز كند و وضو بگيرد، چه زخم و مانند آن در صورت و دستها باشد يا جلو سر و روى پاها باشد.
مسأله 372) اگر زخم يا دمل يا شكستگى كه بسته است در صورت يا دستها باشد، چنانچه باز كردن و ريختن آب روى آن ضرر دارد، مقدارى را كه متمكن است، از اطراف شسته و روى جبيره را، مسح کند.
مسأله 373) اگر نمیشود روى زخم را باز كرد، ولى زخم و چيزى كه روى آن گذاشته شده، پاك است و رساندن آب به زخم، ممكن است و ضرر هم ندارد، بايد آب را به روى زخم از بالا به پایين، برساند و اگر زخم يا چيزى كه روى آن گذاشته شده، نجس است، چنانچه آب كشيدن آن و رساندن آب به روى زخم، ممكن باشد، بايد آن را آب بكشد و موقع وضو، آب را به زخم برساند و در صورتى كه آب براى زخم ضرر ندارد ولى رساندن آب به روى زخم ممكن نيست، يا زخم نجس است و نمیشود آن را آب كشيد، بايد تيمم کند.
مسأله 374) اگر جبيره تمام صورت، يا تمام يكى از دستها، يا تمام هر دو دست را گرفته باشد، بنا بر احتياط بايد تيمم نمايد و وضوى جبيرهاى نيز، بگيرد و اگر تمام سر يا پاها، مجبور باشد، بايد تيمم نمايد.
مسأله 375) لازم نيست جبيره از جنس چيزهایى باشد كه نماز در او جايز است، بلكه اگر از حرير يا از اجزای حيوانى كه خوردن گوشت آن جایز نيست، بوده باشد مسح بر آن نيز جایز است ولى اگر ممكن است در وقت نماز آن را بردارد.
مسأله 376) كسى كه در كف دست و انگشتها، جبيره دارد، و در موقع وضو، دست تر روى آن كشيده است سر و پا را با همان رطوبت مسح كند، و اگر رطوبت آن، براى مسح كافى نباشد، از ريش و اگر ريش ندارد، از ابرو و مژه، رطوبت بگيرد و مسح كند.
مسأله 377) اگر جبيره تمام پهناى روى پا را گرفته ولى مقدارى از طرف انگشتان و مقدارى از طرف بالاى پا، باز است بايد جاهایى كه باز است، روى پا را و جایى كه جبيره است، روى جبيره را مسح كند.
مسأله 378) اگر در صورت يا دستها، چند جبيره باشد، بايد بين آنها را بشويد، و اگر جبيرهها در سر يا روى پاها باشد، بايد بين آنها را مسح كند، و در جاهایى كه جبيره است بايد به دستور جبيره عمل نمايد.
مسأله 379) اگر جبيره بيشتر از معمول، اطراف زخم را گرفته و برداشتن آن، ممكن نيست، بايد تيمّم کند، مگر اینکه جبيره در مواضع تيمم باشد كه در اين صورت، لازم است بين وضو و تيمم، جمع کند، و در هر دو صورت، اگر برداشتن جبيره، ممكن است، بايد جبيره را بردارد، پس اگر زخم در صورت و دستها است، اطراف آن را بشويد و اگر در سر يا روى پاها است، اطراف آن را مسح كند و براى جاى زخم به دستور جبيره، عمل نمايد.
مسأله 380) اگر در جاى وضو زخم و جراحت و شكستگى نيست ولى به جهت ديگرى آب براى آن ضرر دارد، بايد، تيمم كند.
مسأله 381) اگر جایى از اعضای وضو را رگ زده است و نمیتواند آن را آب بكشد، لازم است تیمم کند و اگر آب ضرر دارد به دستور جبیره عمل کند.
مسأله 382) اگر در جاى وضو يا غسل، چيزى چسبيده است كه برداشتن آن ممكن نيست، يا به قدرى مشقت دارد كه نمیشود تحمل كرد، بايد تيمم كند، و چنانچه در مواضع تیمم باشد بین وضو و تیمم جمع کند.
مسأله 383) در غير غسل ميّت از سایر غسلها، غسل جبيرهاى مثل وضوی جبيرهاى است، ولى بايد آن را ترتيبى بهجا آورند و اظهر اين است كه اگر در بدن زخم يا دمل باشد و محل جبیره داشته باشد، واجب است غسل کند و احتياطا بر جبيره هم مسح کند و اگر محل باز باشد و نجس نباشد و يا تطهير آن ممكن باشد و آب ضرر نداشته باشد، بايد غسل كند و اگر شستن، ممكن نباشد يا آب، ضرر داشته باشد، بايد تيمم كند و اما اگر در بدن شكستگى باشد، بايد غسل کند، و احتياطاً روى جبيره را هم مسح كند. در صورتى كه مسح روى جبيره ممكن نباشد يا اين كه محل شكسته باز باشد لازم است تيمم كند.
مسأله 384) كسى كه وظيفه او تيمم است اگر در بعضى از جاهاى تيمم او زخم يا دمل يا شكستگى باشد، بايد به دستور وضوی جبيرهاى، تيمم جبيرهاى نمايد.
مسأله 385) كسى كه بايد با وضو يا غسل جبيرهاى، نماز بخواند چنانچه بداند كه تا آخر وقت عذر او برطرف نمیشود، میتواند در اول وقت نماز بخواند ولى اگر اميد دارد كه تا آخر وقت عذر او برطرف شود، بهتر آن است كه صبر كند و چنانچه عذر او برطرف نشد، در آخر وقت نماز را دوباره با وضو يا غسل جبيرهاى بهجا آورد، ولى در صورتى كه اول وقت نماز را خواند و تا آخر وقت عذرش برطرف شد لازم است، وضو گرفته يا غسل كرده نماز را اعاده نمايد.
مسأله 386) اگر انسان براى مرضى كه در چشم او است، موى چشم خود را بچسباند، بايد تيمم کند.
مسأله 387) كسى كه نمیداند وظيفهاش تيمم است يا وضوى جبيرهاى، بنا بر احتياط واجب، بايد هر دو را بهجا آورد.
مسأله 388) نمازهایی را كه انسان، با وضوى جبيرهاى خوانده و تا آخر وقت عذرش مستمر بوده، صحيح است و میتواند با آن وضو نمازهاى بعدى را نيز، بهجا آورد.
ثبت دیدگاه