احكام وكالت
وكالت آن است كه انسان كارى را كه میتواند در آن دخالت كند، به ديگرى واگذار نمايد، تا از طرف او انجام دهد، مثلاً كسى را وكيل كند كه خانه او را بفروشد يا زنى را براى او عقد نمايد. پس آدم سفيه چون حق ندارد در مال خود تصرّف كند، نمیتواند براى فروش آن، كسى را وكيل نمايد.
مسأله 2404) در وكالت لازم نيست صيغه بخوانند و اگر انسان به ديگرى بفهماند كه او را وكيل كرده و او هم بفهماند قبول نموده، مثلاً مال خود را به كسى بدهد كه براى او بفروشد و او مال را بگيرد وكالت صحيح است.
مسأله 2405) اگر انسان كسى را كه در شهر ديگر است وكيل نمايد و براى او وكالت نامه بفرستد و او قبول كند، اگرچه وكالت نامه بعد از مدتى برسد وكالت صحيح است.
مسأله 2406) موكل، يعنى كسى كه ديگرى را وكيل میکند و نيز كسى كه وكيل میشود، بايد عاقل باشند و از روى قصد و اختيار اقدام كنند و در وكيل و موكل بلوغ نيز معتبر است.
مسأله 2407) كارى را كه انسان نمیتواند انجام دهد، يا شرعاً نبايد انجام دهد، نمیتواند براى انجام آن از طرف ديگرى وكيل شود، مثلاً كسى كه در احرام حج است، چون نبايد صيغه عقد زناشویى را بخواند، نمیتواند براى خواندن صيغه از طرف ديگرى وكيل شود.
مسأله 2408) اگر انسان كسى را براى انجام تمام كارهاى خودش وكيل كند صحيح است، ولى اگر براى يكى از كارهاى خود وكيل نمايد و آن كار را معين نكند وكالت صحيح نيست.
مسأله 2409) اگر وكيل را عزل كند؛ يعنى از كار بركنار نمايد، بعد از آنکه خبر به او رسيد نمیتواند آن كار را انجام دهد. ولى اگر پيش از رسيدن خبر آن كار را انجام داده باشد صحيح است.
مسأله 2410) وكيل میتواند از وكالت كناره گیری کند اگرچه موكل غایب باشد.
مسأله 2411) وكيل نمیتواند براى انجام كارى كه به او واگذار شده ديگرى را وكيل نمايد، ولى اگر موكل به او اجازه داده باشد كه وكيل بگيرد به هر طورى كه به او دستور داده، میتواند رفتار نمايد، پس اگر گفته باشد براى من وكيل بگير، بايد از طرف او وكيل بگيرد و نمیتواند كسى را از طرف خودش وكيل كند.
مسأله 2412) اگر وكيل با اجازة موكل كسى را از طرف او وكيل كند، نمیتواند آن وكيل را عزل نمايد. اگر وكيل او بميرد، يا موكّل او را عزل كند وكالت دومى باطل نمیشود.
مسأله 2413) اگر وكيل با اجازة موكّل، كسى را از طرف خودش وكيل كند، موكّل و وكيل اول مىتوانند آن وكيل را عزل كنند. اگر وكيل اول بميرد، يا عزل شود، وكالت دومى باطل میشود.
مسأله 2414) اگر چند نفر را براى انجام كارى وكيل كند و به آنها اجازه دهد هر كدام به تنهایى در آن كار اقدام كند، هر يك از آنان میتواند آن كار را انجام دهد، چنانچه يكى از آنان بميرد وكالت ديگران باطل نمیشود ولى اگر نگفته باشد كه با هم يا به تنهایى انجام دهند، يا گفته باشد كه با هم انجام دهند نمىتوانند به تنهایى اقدام كنند. در صورتى كه يكى از آنان بميرد وكالت ديگران باطل میشود.
مسأله 2415) اگر وكيل يا موكّل بميرد، وكالت باطل میشود، و نيز اگر چيزى كه براى تصرف در آن وكيل شده است از بين برود، مثلاً گوسفندى كه براى فروش آن وكيل شده بميرد، وكالت باطل میشود. اگر يكى از آنها ديوانه يا بيهوش شود در زمان ديوانگى يا بيهوشى وكالت اثرى ندارد، اما بطلان وكالت به نحوى كه بعد از برطرف شدن ديوانگى و بيهوشى نيز نتواند عمل را انجام دهد، محل اشكال است. احوط آن است كه بعد از برطرف شدن ديوانگى و بيهوشى بدون مراجعه به موكل عمل وكالت را انجام ندهد.
مسأله 2416) اگر انسان كسى را براى كارى وكيل كند و چيزى براى او قرار بگذارد. بعد از انجام آن كار، چيزى را كه قرار گذاشته بايد به او بدهد.
مسأله 2417) اگر وكيل در نگهدارى مالى كه در اختيار اوست كوتاهى نكند و غير از تصرفى كه به او اجازه دادهاند تصرف ديگرى در آن ننمايد و اتفاقاً آن مال از بين برود نبايد عوض آن را بدهد.
مسأله 2418) اگر وكيل در نگهدارى مالى كه در اختيار او است كوتاهى كند، يا غير از تصرفى كه به او اجازه دادهاند تصرف ديگرى در آن بنمايد و آن مال از بين برود، ضامن است. پس اگر لباسى را كه گفتهاند بفروش، بپوشد و آن لباس تلف شود، بايد عوض آن را بدهد.
مسأله 2419) اگر وكيل غير از تصرفى كه به او اجازه دادهاند، تصرف ديگرى در مال بكند، مثلاً لباسى را كه گفتهاند بفروش، بپوشد و بعداً تصرفى را كه به او اجازه دادهاند بنمايد، آن تصرف صحيح است.
ثبت دیدگاه