احكام نكاح (ازدواج)
به واسطة عقد ازدواج، زن به مرد حلال میشود و آن بر دو قسم است: دایم و غير دایم (ازدواج موقت). عقد دایم آن است كه مدت زناشویى در آن معين نشود و هميشگى باشد و زنى را كه به اين قسم عقد مىكنند دایمه گويند. عقد غير دایم آن است كه مدت زناشویى در آن معين شود، مثلاً زن را به مدت يك ساعت يا يك روز يا يك ماه يا يك سال يا بيشتر عقد نمايند، ولى بنا بر احتیاط واجب مدت ازدواج از مقدار عمر زن و شوهر زيادتر نباشد كه در اين صورت احتیاط کند در اجرای حکم عقد دایم و موقت و زنى را كه به اين قسم عقد كنند متعه و صيغه مىنامند.
احكام عقد
مسأله 2511) در زناشویى چه دایم و چه غير دایم بايد صيغه خوانده شود و تنها راضى بودن زن و مرد كافى نيست. صيغة عقد را يا خود زن و مرد مىخوانند، يا ديگرى را وكيل مىگیرند كه از طرف آنان بخواند.
مسأله 2512) وكيل لازم نيست مرد باشد، زن هم میتواند براى خواندن صيغة عقد از طرف ديگرى وكيل شود.
مسأله 2513) زن و مرد تا يقين نكند كه وكيل آنها صيغه را خوانده است نمىتوانند به يكديگر نگاه محرمانه نمايند و گمان به اینکه وكيل صيغه را خوانده است كفايت نمیکند، ولى اگر وكيل بگويد صيغه را خواندهام كافى است.
مسأله 2514) اگر زنى كسى را وكيل كند كه مثلاً ده روز او را به عقد مردى درآورد و ابتداى ده روز را معين نكند، آن وكيل میتواند هر وقت كه بخواهد او را ده روز به عقد آن مرد درآورد. ولى اگر معلوم باشد كه زن، روز يا ساعت معينى را قصد كرده، بايد صيغه را مطابق قصد او بخواند.
مسأله 2515) يك نفر میتواند براى خواندن صيغة عقد دایم يا غير دایم از طرف دو نفر وكيل شود و نيز انسان میتواند از طرف زن وكيل شود و او را براى خود به طور دایم يا غير دایم عقد كند ولى احتياط مستحب آن است كه عقد را دو نفر بخوانند.
دستور خواندن عقد
مسأله 2516) اگر صيغة عقد دایم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگويد: (زَوَّجْتُكَ نَفْسِى عَلى الْصِّداقِ المَعْلُومْ) يعنى خود را زن تو نمودم به مهرى كه معين شده، پس از آن بدون فاصله مرد بگويد: (قَبِلْتُ الْتَّزْوِيجَ هكَذا) يعنى قبول كردم ازدواج را همان نحو كه ايجاب كردى، عقد صحيح است. اگر ديگرى را وكيل كنند كه از طرف آنها صيغه عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد «احمد» و اسم زن، «فاطمه» باشد و وكيل زن بگويد: (زَوَّجتُ مُوَكِّلَكَ اَحَمَد، مُوَكِّلَتِى فاطِمَةَ عَلى الصَّداقِ الْمَعْلُومِ) پس از آن بدون فاصله وكيل مرد بگويد: (قَبِلْتُ التَّزْوِيجَ لِمُوَكِّلِى اَحْمَدَ عَلَى الصَّداقِ المَعْلُوم) صحيح میباشد و بنا بر احتياط مستحب لفظى كه مرد مىگويد با لفظى كه زن مىگويد باید مطابقت داشته باشد، مثلاً اگر زن «زوّجت» مىگويد مرد هم «قبلت التّزويج» بگويد.
مسأله 2517) اگر خود زن و مرد بخواهند صيغة عقد غير دایم بخوانند بعد از آنکه مدت و مهر را معين كردند، چنانچه زن بگويد: (زَوَّجْتُكَ نَفْسِى فِى الْمُدَّةِ المَعْلُومَةِ عَلَى المَهِر المَعْلُومِ) بعد بدون فاصله مرد بگويد: (قَبِلْتُ هكذا) صحيح است و اگر ديگرى را وكيل كنند و اول وكيل زن به وكيل مرد بگويد: (زَوَّجتُ مُوَكِّلَتِى مُوَكِّلَكَ فِى المُدَّةِ المَعلُومَةِ عَلَى المَهِر المَعلُوم) پس از آن بدون فاصله وكيل مرد بگويد: (قَبِلتُ التَّزْوِيجَ لمُوَّكِّلِى هكَذا) صحيح میباشد.
شرایط عقد
مسأله 2518) عقد ازدواج چند شرط دارد:
اول: آنکه بنا بر احتياط به عربى صحيح خوانده شود. اگر خود مرد و زن نتواند صيغه را به عربى صحيح بخوانند، چنانچه ممكن باشد، بنا بر احتياط واجب كسى را كه میتواند به عربى صحيح بخواند وكيل كنند و اگر ممكن نباشد خودشان مىتوانند به غير عربى بخواند، اما بايد لفظى بگويند كه معنى زوجت و قبلت را بفهماند.
دوم: مرد و زن، يا وكيل آنها كه صيغه را مىخوانند قصد انشاء داشته باشند؛ يعنى اگر خود مرد و زن صيغه را مىخوانند، زن به گفتن (زوّجتكَ نفسى) قصدش اين باشد كه خود را زن او قرار دهد و مرد به گفتن (قَبِلتُ التَّزويج) زن بودن او را براى خود قبول کند. اگر وكيل مرد و زن صيغه را مىخوانند به گفتن (زوجت و قبلت) قصدشان اين باشد كه مرد و زنى كه آنان را وكيل كردهاند زن و شوهر شوند.
سوم: كسى كه صيغه را مىخواند بنا بر احتياط بايد بالغ و عاقل باشد، چه براى خودش بخواند، يا از طرف ديگرى وكيل شده باشد.
چهارم: اگر وكيل زن و شوهر يا ولىّ آنها صيغه را مىخوانند در موقع عقد زن و شوهر را معين كنند، مثلاً اسم آنها را ببرند يا به آنها اشاره نمايند. پس كسى كه چند دختر دارد، اگر مردى بگويد: (زَوَّجْتُكَ اِحْدى بَناتِى) يعنى زن تو نمودم يكى از دخترانم را، و او بگويد: (قَبِلْتُ) يعنى قبول كردم، چون در موقع عقد دختر را معين نكردهاند عقد باطل است.
پنجم: زن و مرد به ازدواج راضى باشند ولى اگر زن ظاهراً با كراهت اذن دهد و معلوم باشد قلباً راضى است عقد صحيح است.
مسأله 2519) اگر در عقد يك حرف غلط خوانده شود كه معنى آن را عوض كند عقد باطل است.
مسأله 2520) كسى كه دستور زبان عربى را نمیداند، اگر قرائتش صحيح باشد و معناى هر كلمه از عقد را جداگانه بداند و از هر لفظى معناى آن را قصد نمايد، میتواند عقد را بخواند.
مسأله 2521) اگر زنى را براى مردى بدون اجازة آنان عقد كنند و بعداً زن و مرد آن عقد را اجازه نمايند عقد صحيح است.
مسأله 2522) اگر زن و مرد يا يكى از آن دو را به ازدواج مجبور نمايند و بعد از خواندن عقد اجازه نمايند، عقد صحيح است و بهتر آن است كه دوباره عقد را بخوانند.
مسأله 2523) پدر و جدّ پدرى مىتوانند براى فرزند پسر يا دختر نابالغ يا ديوانه خود كه با حال ديوانگى بالغ شده است تزويج كنند، و بعد از آنکه آن طفل بالغ شد، يا ديوانه عاقل گرديد، اگر ازدواجى كه براى او كردهاند مفسدهاى نداشته، نمیتواند آن را بههم بزند و اگر مفسدهاى داشته میتواند آن را امضاء يا رد نمايد، ولى در صورتى كه دختر و پسر نابالغ را پدرانشان به يكديگر تزويج كنند چنانچه پس از بلوغشان اجازه نكنند، بنا بر احتياط واجب یا باید طلاق دهند و يا عقد را دوباره بخوانند.
مسأله 2524) دخترى كه به حد بلوغ رسيده و رشيده است؛ يعنى مصلحت خود را تشخيص میدهد، اگر بخواهد شوهر كند، چنانچه باكره باشد و یا بکارت به غیر وطی از بین رفته باشد، بنا بر احتياط واجب بايد از پدر يا جد پدرى خود اجازه بگيرد. اگر بکارت به وطی به شبهه یا زنا از بین رفته باشد، اجازة پدر یا جد پدری لازم نیست، اگرچه بنا بر احتیاط اجازه بگیرد خوب است. اما اجازة مادر و برادر لازم نيست.
مسأله 24255) اگر دختر باكره نباشد يا اینکه باكره باشد ولى اجازه گرفتن از پدر و يا جدّ پدرى به جهت غایب بودن يا غير آن ممكن نباشد، و دختر حاجت به شوهر كردن داشته باشد اجازه پدر و جد لازم نيست.
مسأله 2526) اگر پدر، يا جد پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگيرد، پسر بايد بعد از بالغ شدن خرج آن زن را بدهد.
مسأله 2527) اگر پدر، يا جد پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگيرد، چنانچه پسر در موقع عقد مالى داشته، مديون مهر زن است و اگر در موقع عقد مالى نداشته پدر يا جد او بايد مهر زن را بدهد.
عيبهایى كه به واسطه آنها میشود عقد را بههم زد
مسأله 2528) اگر مرد بعد از عقد بفهمد كه زن يكى از هفت عيبی را كه ذكر میشود دارد، میتواند عقد را بههم بزند:
(اول) ديوانگى؛ (دوم) مرض خوره؛ (سوم) مرض برص؛ (چهارم) كورى؛ (پنجم) زمين گير بودن و در حكم آن است شلى كه شل بودن او واضح باشد؛ (ششم) افضاء، يعنى راه بول و حيض يا راه حيض و غائط او يكى شده باشد؛ (هفتم) آنکه گوشت يا استخوانى در فرج او باشد كه مانعى نزديكى شود.
مسأله 2529) اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهر او يكى از چهار عيب را داشته باشد، میتواند عقد را فسخ كند:
اول: ديوانگى چه پيش از عقد باشد و يا بعد از عقد، نزديكى كرده باشد، يا بعد از آن ديوانه شود؛
دوم: آلت مردى نداشته باشد، يا بعد از عقد پيش از نزديكى بريده شود؛
سوم: شوهر خصى باشد، يعنى تخمهايش را كشيده باشند، در صورتى كه امر را بر آن زن مشتبه كرده باشند و در غير صورت اشتباه، احوط طلاق دادن است؛
چهارم: مرضى دارد كه نمیتواند وطى و نزديكى نمايد هرچند آن مرض بعد از عقد و پيش از نزديكى عارض شده باشد، در تمام اين صور بدون طلاق میتواند عقد را بههم بزند. ولى در صورتى كه شوهر نمیتواند نزديكى کند، لازم است كه زن رجوع به حاكم شرع يا وكيل او نمايد و حاكم شوهر را يك سال مهلت میدهد و چنانچه شوهر نتوانست به آن زن يا زنى ديگر نزديكى كند، پس از آن زن میتواند عقد را بههم بزند، و اگر آلت مردى بعد از نزديكى بريده شود و زن عقد ازدواج را فسخ كند، فسخ اثرى ندارد، اگرچه احتياط مستحب اين است كه شوهر او را طلاق دهد.
مسأله 2530) اگر به واسطه آنکه مرد نمیتواند وطى و نزديكى كند زن عقد را بههم بزند، شوهر بايد نصف مهر را بدهد، ولى اگر به واسطه يكى از عيبهاى ديگرى كه گفته شد، مرد يا زن عقد را به هم بزند، چنانچه مرد با زن نزديكى نكرده باشد چيزى بر او نيست و اگر نزديكى كرده، بايد تمام مهر را بدهد.
زنهایی كه ازدواج با آنان حرام است
مسأله 2531) ازدواج با زنهایى كه با انسان محرم هستند مثل مادر و خواهر و دختر و عمه و خاله و دختر برادر و دختر خواهر و مادر زن، حرام است.
مسأله 2532) اگر كسى زنى را براى خود عقد نمايد، اگرچه با او نزديكى نكند، مادر و مادر مادر آن زن و مادر پدر او هرچه بالا روند به آن مرد محرم میشوند.
مسأله 2533) اگر زنى را عقد كند و با او نزديكى نمايد، دختر و نوة دخترى و پسرى آن زن هرچه پایين روند، چه در وقت عقد باشند، يا بعداً به دنيا بيايند، به آن مرد محرم میشوند.
مسأله 2534) اگر با زنى كه براى خود عقد كرده نزديكى نكرده باشد تا وقتى كه آن زن در عقد او است، بنا بر احتياط واجب با دختر او ازدواج نكند.
مسأله 2535) عمه و خاله انسان و عمه و خاله پدر، و عمه و خاله پدر پدر، يا مادر پدر و عمه و خاله مادر و عمه و خاله مادر مادر، يا پدر مادر هرچه بالا روند به انسان محرمند.
مسأله 2536) پدر و جدّ شوهر، هرچه بالا روند و پسر و نوة پسرى و دخترى او هرچه پایين آيند چه در موقع عقد باشند، يا بعداً به دنيا بيايند به زن او محرم هستند.
مسأله 2537) اگر زنى را براى خود عقد كند، دایمه باشد يا صيغه، تا وقتى كه آن زن در عقد او است، نمیتواند با خواهر آن زن ازدواج نمايد.
مسأله 2538) اگر زن خود را به ترتيبى كه در كتاب طلاق گفته میشود طلاق رجعى دهد، در بين عده نمیتواند خواهر او را عقد نمايد، ولى در عده طلاق بائن میتواند با خواهر او ازدواج نمايد و در عدة متعه، احتياط واجب آن است كه ازدواج نكند.
مسأله 2539) انسان نمیتواند بدون اجازة زن خود با خواهرزاده و برادرزادة او ازدواج كند، ولى اگر بدون اجازة زنش آنان را عقد نمايد و بعداً زن اجازه نمايد، اشكال ندارد.
مسأله 2540) اگر زن بفهمد شوهرش برادرزاده يا خواهرزادة او را عقد كرده و حرفى نزند، چنانچه بعداً رضايت ندهد عقد آنان باطل است.
مسأله 2541) اگر انسان پيش از آنکه دخترخاله خود را بگيرد با مادر آن زنا كند، ديگر نمیتواند با آن ازدواج نمايد، و بنا بر احتياط واجب دختر عمه نيز اين حكم را دارد.
مسأله 2542) اگر با دختر عمه يا دختر خاله خود ازدواج کند و پس از نزديكى با آنان، با مادرشان زنا كند، موجب جدایى آنها نمیشود، و اما اگر پيش از آنکه با آنان نزديكى كند با مادرشان زنا کند، احتياط واجب آن است كه در اين صورت از ايشان، به طلاق دادن جدا شود.
مسأله 2543) اگر با زنى غير از عمه و خاله خود زنا كند، احتیاط مستحب آن است كه با دختر او ازدواج نكند، بلكه اگر زنى را عقد نمايد و پيش از آنکه با او نزديكى كند با مادر او زنا كند، احتياط واجب آن است كه از آن زن با طلاق جدا شود، ولى اگر با او نزديكى كند و بعد با مادر او زنا نمايد، بىشبهه لازم نيست از آن زن جدا شود.
مسأله 2544) زن مسلمان نمیتواند به عقد كافر درآيد، مرد مسلمان هم نمیتواند با زنهاى كافره غير اهل كتاب ازدواج كند، ولى صيغه كردن زنهاى اهل كتاب مانند يهود و نصارى مانعى ندارد، و بنا بر احتياط مستحب عقد دایمى با آنها نکند و بعضى از فرق از قبيل خوارج و غلات و نواصب كه خود را مسلمان مىدانند در حكم كافراند، و مرد و زن مسلمان نمىتوانند با آنها به طور دایم يا انقطاع ازدواج کنند.
مسأله 2545) اگر با زنى كه در عدة طلاق رجعى است، زنا كند آن زن بنا بر احتياط بر او حرام میشود. اگر با زنى كه در عدّة متعه، يا طلاق بائن، يا عدّة وفات است، زنا كند بعداً میتواند او را عقد نمايد، اگرچه احتياط مستحب آن است كه با او ازدواج نكند، و معناى طلاق رجعى و طلاق بائن و عدة متعه و عدة وفات در احكام طلاق گفته خواهد شد.
مسأله 2546) اگر با زنى بىشوهرى كه در عده نيست زنا كند بعداً میتواند آن زن را براى خود عقد نمايد، ولى احتياط واجب آن است كه صبر كند تا آن زن حيض ببيند و توبه کند، بعد او را عقد کند. اگر ديگرى بخواهد آن زن را عقد كند نيز اين احتياط مراعات شود. بنا بر احتیاط قبل از ازدواج زن و مرد زانی توبه کنند.
مسأله 2547) اگر زنى را كه در عدة ديگرى است براى خود عقد كند، چنانچه مرد و زن، يا يكى از آنان بدانند كه عدة زن تمام نشده و بدانند عقد كردن زن در عده حرام است، آن زن بر او حرام ابدى میشود، اگرچه مرد بعد از عقد با آن زن نزديكى نكرده باشد.
مسأله 2548) اگر زنى را كه در عدة ديگرى است براى خود عقد كند، و با او نزديكى كند، آن زن بر او حرام ابدى میشود، اگرچه نمىدانسته كه آن زن در عده است يا نمىدانسته كه عقد زن در عده حرام است.
مسأله 2549) اگر انسان بداند زنى شوهر دارد و ازدواج با او حرام است و با او ازدواج كند، بايد از او جدا شود، و بعداً هم نبايد او را براى خود عقد كند. همچنين است اگر نداند كه آن زن شوهر دارد، ولى بعد از ازدواج با او نزديكى كرده باشد.
مسأله 2550) زن شوهردار اگر زنا كند بر مرد زنا كننده بنا بر احتياط واجب حرام ابدى میشود. ولى بر شوهر خود حرام نمیشود و چنانچه توبه نكند و بر عمل خود باقى باشد، بهتر است كه شوهر، او را طلاق دهد ولى بايد مهرش را بدهد.
مسأله 2551) زنى را كه طلاق دادهاند و زنى كه صيغه بوده و شوهرش مدت او را بخشيده يا مدتش تمام شده، چنانچه بعد از مدتى شوهر كند و بعد شك كند موقع عقد شوهر دوم عدّة شوهر اول تمام بوده، يا نه، به شك خود اعتنا نكند.
مسأله 2552) مادر و خواهر و دختر پسرى كه لواط داده بر لواط كننده حرام است، اگرچه لواط كننده و لواط دهنده بالغ نباشند و فرقی بین نسبی و رضاعی نیست، ولى اگر گمان كند كه دخول شده، يا شك كند كه دخول شده يا نه، بر او حرام نمیشوند.
مسأله 2553) اگر با مادر يا خواهر پسرى ازدواج نمايد و بعد از ازدواج با آن پسر لواط كند، آنها بر او حرام نمیشود، مگر اینکه آن ازدواج به طلاق يا مانند آن بههم بخورد و لواط كننده بخواهد دوباره با آنها ازدواج كند، در اين صورت احتياط واجب آن است كه با آنها ازدواج نکند. همچنين است بنا بر احتياط واجب اگر لواط بعد از ازدواج و پيش از نزديكى، تحقق يابد كه بايد از زن به طلاق جدا شود.
مسأله 2554) اگر كسى در حال احرام كه يكى از كارهاى حج است با زنى ازدواج نمايد، عقد او باطل است. چنانچه مىدانسته كه زن گرفتن بر او حرام است، ديگر نمیتواند آن زن را عقد كند.
مسأله 2555) اگر زنى كه در حال احرام است با مردى كه در حال احرام نيست ازدواج كند، عقد او باطل است. اگر زن مىدانسته كه ازدواج كردن در حال احرام حرام است، واجب است كه بعداً با آن مرد ازدواج نكند.
مسأله 2556) اگر مرد طواف نساء را كه يكى از كارهاى حج است به جا نياورد، زنش و زنان ديگر بر او حرام میشوند و نيز اگر زن طواف نساء نكند شوهرش و مردان ديگر بر او حرام میشوند، ولى اگر بعداً طواف نساء را انجام دهند حلال میشوند.
مسأله 2557) نزديكى با دخترى كه بالغ نشده حرام است، ولى اگر كسى دختر نابالغى را براى خود عقد كند، و پيش از آنکه نه سال دختر تمام شود، با او نزديكى كند، احتياط مستحب آن است كه او را طلاق دهد، و بعد از بلوغ نيز با او ازدواج نكند. اگر او را افضاء كرده باشد. (افضا آن است كه راه بول و حيض و يا راه غائط و حيض يكى شده باشد) علاوه بر مهر، دية افضا را نيز بدهد که دیة یک قتل انسان است، و نفقة او را هم تا آن زن زنده است بدهد، اگرچه طلاق گرفته باشد.
مسأله 2558) زنى را كه سه مرتبه طلاق دادهاند بر شوهرش حرام میشود، ولى اگر با شرایطى كه در احكام طلاق گفته میشود، با مرد ديگرى ازدواج كند بعد از مرگ يا طلاق شوهر دوم، و گذشتن مقدار عدة او، شوهر اول میتواند دوباره او را براى خود عقد نمايد.
مسأله 2559) وارد نمودن منى شوهر در رحم زوجة او بدون جماع، با بعضى وسائل امروزى، با اجازة زوجه اشكال ندارد و بايد مباشر شوهر يا زوجه باشد. اگر بچه متولد شود، مال همان مرد و زن است و تمام احكام فرزند بر آن مترتب است.
مسأله 2560) جایز نيست داخل نمودن منى اجنبى را در رحم اجنبيه، چه با اجازة زن باشد، يا بدون اجازه، و چه با اجازة شوهر باشد يا بدون اجازه، حتى اگر شوهر هم نداشته باشد، حرام است.
مسأله 2561) اگر منى مرد اجنبى را، داخل رحم اجنبيه نمايد و معلوم شود، بچه از آن منى است، پس اگر از روى شبهه بوده مثل اینکه مرد گمان مىكرده زن خودش میباشد و زن هم گمان مىكرده منى شوهرش میباشد، بعد از عمل معلوم شود كه از شوهر نيست؛ فرزند از همان زن و صاحب منى میباشد و تمام احكام فرزند را دارد، و اگر از روى علم و عمد باشد محل اشكال است و بايد احتياط در تمام مسائل مراعات شود و اشكالى نيست كه اگر دختر باشد، با پدر كه صاحب منى است، و با بقيه محارمش، اگر به عقد صحيح مىبود ازدواج نمیتواند، و اگر پسر باشد با مادر و بقيه محارمش، ازدواج نمیتواند و بايد در تمام مسائل ديگر از جمله ارث احتياط كند.
احكام عقد دایم
مسأله 2562) زنى كه عقد دایمى شده احتياط در آن است كه بدون اجازة شوهر براى كارهاى جزئى نيز از خانه بيرون نرود، هرچند با حق شوهر منافات نداشته باشد و بايد خود را براى هر لذتى كه او میخواهد تسليم نمايد و بدون عذر شرعى از نزديكى كردن او جلوگيرى نكند، و تهيه غذا و لباس و منزل زن مادامى كه بدون عذر از منزل او بيرون نرفته بر شوهر واجب است و اگر تهيه نكند چه توانایى داشته باشد يا نداشته باشد مديون زن است.
مسأله 2563) اگر زن در كارهایى كه در مسأله پيش گفته شد اطاعت شوهر را نكند حق همخوابى ندارد و گناهكار است و حق غذا و لباس و منزل نيز ندارد. اما مهر او بدون اشكال از بين نمىرود.
مسأله 2564) مرد حق ندارد زن خود را به خدمت خانه مجبور كند.
مسأله 2565) مخارج سفر زن اگر بيشتر از مخارج وطن باشد با شوهر نيست ولى اگر شوهر مايل باشد كه زن را سفر ببرد، بايد خرج سفر او را بدهد و يا اینکه زن مريض باشد و معالجه آن احتياج به سفر داشته باشد بايد شوهر، مخارج سفرش را بدهد.
مسأله 2566) زنى كه خرج او بر عهده شوهر است و شوهر خرج او را نمیدهد، بنا بر احتياط با اجازة حاكم شرع میتواند خرجى خود را بدون اجازة شوهر از مال او بردارد، و اگر ممكن نيست چنانچه ناچار باشد كه معاش خود را تهيه كند در موقعى كه مشغول تهيه معاش است اطاعت شوهر بر او واجب نيست و نقفة او دين به ذمّه شوهر مىماند.
مسأله 2567) اگر دختر پدرش را در تعيين مهر وكيل بگيرد و پدر مهر دخترش را، مثلاً صد هزار تومان قرار دهد، و داماد قبول كند، میتواند دختر مقدارى از آن را براى پدر هبه كند و آن حرام نيست.
مسأله 2568) مرد اگر دو زن داشته باشد و نزد يكى از آنها يك شب بماند، واجب است، نزد ديگرى نيز يك شب در ضمن چهار شب بماند، و در غير اين صورت ماندن نزد زن واجب نيست، بلى لازم است او را به طور كلى متاركه ننمايد و احوط اين است كه مرد در هر چهار شب، يك شب نزد زن دایمى خود بماند.
مسأله 2569) شوهر نمیتواند بيش از چهار ماه با عيال دایمى جوان خود نزديكى را ترك كند، ولى اين حكم در زن پير مطابق احتياط است.
مسأله 2570) هر چيزى كه زن و شوهر به آن راضى شوند مهر واقع میشود. اگرچه تعليم يك سوره قرآن باشد. ولى چيز حرام را مثل شراب و خنزير نمیشود مهر قرار داد. اگر چيزى حرام را مهر قرار دهد، عقد صحيح است و مهر باطل و اگر نزديكى نموده باشد، میتواند زن مهر يكى از زنهاى را كه مثل او هست از شوهر بگيرد.
مسأله 2571) اگر در عقد دایمى مهر را معين نكنند عقد صحيح است و چنانچه مرد با زن نزديكى كند، بايد مهر او را مطابق مهر زنهایى كه مثل او هستند بدهد و اما در متعه چنانچه مهر را معين نكنند عقد باطل میشود.
مسأله 2572) اگر موقع خواندن عقد دایمى براى دادن مهر مدت معين نكرده باشند، زن میتواند پيش از گرفتن مهر از نزديكى كردن شوهر جلوگيرى كند، چه شوهر توانایى دادن مهر را داشته باشد چه نداشته باشد. ولى اگر پيش از گرفتن مهر، به نزديكى راضى شود و شوهر با او نزديكى كند، ديگر نمیتواند بدون عذر شرعى از نزديكى شوهر جلوگيرى نمايد.
مسأله 2573) آنچه در بعضى بلاد، مرسوم است كه مالى را از داماد به عنوان شيربها يا به عنوان ديگرى مىگيرند و به داماد مىگويند تا فلان مبلغ را ندهى كار شما را راه نمىاندازم، حرام است و به منزله دختر فروشى است.
متعه (ازدواج موقت)
مسأله 25742) صيغه كردن زن اگرچه براى لذت بردن هم نباشد صحيح است.
مسأله 2575) احتياط واجب آن است كه شوهر بيش از چهار ماه با متعه خود نزديكى را ترك نكند.
مسأله 2576) زنى كه صيغه میشود اگرچه در عقد شرط كند كه شوهر با او نزديكى نكند، عقد و شرط او صحيح است و شوهر فقط میتواند لذتهاى ديگر از او ببرد، ولى اگر بعداً به نزديكى راضى شود، شوهر میتواند با او نزديكى نمايد.
مسأله 2577) زنى كه صيغه شده اگرچه آبستن شود، حق خرجى بر شوهر ندارد.
مسأله 2578) زنى كه صيغه شده حق همخوابى ندارد و از شوهر ارث نمىبرد، و شوهر هم از او ارث نمىبرد، مگر در صورتى كه ارث بردن را شرط كرده باشند كه در اين صورت هر كه شرط كرده ارث مىبرد.
مسأله 2579) زنى كه صيغه شده اگرچه نداند كه حق خرجى و همخوابى ندارد، عقد او صحيح است و براى آنکه نمىدانسته، حقى به شوهر پيدا نمیکند.
مسأله 2580) زنى كه صيغه شده چنانچه بدون اجازه شوهر از خانه بيرون برود، و به واسطة بيرون رفتن، حق شوهر از بين برود، بيرون رفتن او حرام است و بنا بر احتياط در صورتى كه حق شوهر از بين نرود، نيز بدون اجازة او از خانه بيرون نرود.
مسأله 2581) اگر زنى مردى را وكيل كند كه به مدت و مبلغ معين او را براى خود صيغه نمايد، چنانچه مرد او را به عقد دایم خود درآورد، يا به غير از مدت يا مبلغى كه معين شده او را صيغه كند، وقتى كه آن زن فهميد، اگر اجازه نمايد آن عقد صحيح، وگرنه باطل است.
مسأله 2582) براى محرم شدن، میتواند پدر يا جدّ پدرى، دختر نابالغ خود را يك ساعت يا بيشتر به عقد كسى درآورد ولى بايد آن عقد براى دختر نفعى داشته باشد. اما اگر براى پسر نابالغ جهت محرم شدن در زمانى كه به طور كلى قابليت استمتاع را نداشته باشد، زنى را عقد نمايند محل اشكال است، مگر در صورتى كه مصلحت صغير در آن باشد مثلاً اگر صغير احتياج به تربيت داشته باشد و زن بگويد در صورتى او را تربيت مىكنم كه شوهرم باشد.
مسأله 2583) اگر پدر يا جدّ پدرى، طفل خود را كه در محل ديگرى است و نمیداند زنده است يا مرده، براى محرم شدن به عقد كسى درآورد، بر حسب ظاهر محرم بودن حاصل میشود و چنانچه بعداً معلوم شود كه در موقع عقد، آن دختر زنده نبوده عقد باطل است و كسانى كه به واسطة عقد ظاهراً محرم شده بودند نامحرمند.
مسأله 2584) اگر مرد مدت صيغه زن را ببخشد، چنانچه با او نزديكى كرده، بايد تمام چيزى را كه قرار گذاشته به او بدهد. اگر نزديكى نكرده واجب است نصف مهر را بدهد و احتياط مستحب آن است كه تمام مهر را بدهد.
مسأله 2585) مرد میتواند زنى را كه صيغه او بوده و هنوز عدهاش تمام نشده به عقد دایم خود درآورد، يا اینکه دوباره صيغه نمايد.
احكام نگاه كردن
مسأله 2586) نگاه كردن مرد به بدن زنان نامحرم و دخترى كه نه ساله نشده ولى خوب و بد را مىفهمد و همچنين نگاه كردن به موى آنان چه با قصد لذت، چه بدون آن حرام است. نگاه كردن به صورت و دستهاى آنان اگر به قصد لذت باشد حرام است. بلكه احتياط مستحب آن است كه بدون قصد لذت هم به آنها نگاه نكند. همچنین نگاه كردن زن به بدن مرد نامحرم حرام میباشد. مگر جاهایی که سیرة متشرعه و متدینین بر پوشانیدن آن نیست، مثل سر و دستها و ساق پاها که اگر به قصد لذت نگاه نکند اشکال ندارد.
مسأله 2587) اگر انسان بدون قصد لذت به صورت و دستهاى زنانی كه نهى كردن در آنها اثر ندارد، چه مسلمان چه کافر، و جاهایى از بدن آنها که به حسب متعارف عادت به پوشانیدن آن ندارند، در صورتى كه ترس از وقوع در حرام نباشد، اشكال ندارد.
مسأله 2588) زن بايد بدن و موى خود را از مرد نامحرم بپوشاند و بهتر آن است كه بدن و موى خود را از پسرى هم كه بالغ نشده، ولى خوب و بد را مىفهمد بپوشاند.
مسأله 2589) نگاه كردن به عورت ديگرى حتى به عوت بچه مميّزى كه خوب و بد را مىفهمد حرام است، اگرچه از پشت شيشه يا در آیينه يا آب صاف و مانند اينها باشد. ولى زن و شوهر و كنيز و مولايش مىتوانند به تمام بدن يكديگر نگاه كنند.
مسأله 2590) مرد و زنى كه با يكديگر محرمند، اگر قصد لذت نداشته باشند، مىتوانند غير از عورت به تمام بدن يكديگر نگاه كنند. در حكم عورت است مابين ناف و زانوهاى آنها على الاحوط.
مسأله 2591) مرد نبايد با قصد لذت به بدن مرد ديگر نگاه كند و نگاه كردن زن هم به بدن زن ديگر با قصد لذت حرام است.
مسأله 2592) مرد اگر زن نامحرمى را بشناسد بنا بر احتياط نبايد به عكس او نگاه كند.
مسأله 2593) اگر زن بخواهد زن ديگر، يا مردى غير از شوهر خود را تنقيه كند، يا عورت او را آب بكشد، بايد چيزى در دست كند كه دست آن زن به عورت او نرسد. همچنين است اگر مرد بخواهد مرد ديگر، يا زنى غير زن خود را تنقيه كند يا عورت او را آب بكشد و مقتضاى احتياط واجب آن است كه اجنبى و اجنبيه از تنقيه كردن يكديگر و آب كشيدن عورت يكديگر به هر نحوی كه باشد پرهيز كنند. ولى در حال ضرورت اشكال ندارد.
مسأله 2594) اگر مرد براى معالجه زن نامحرم ناچار باشد كه او را نگاه كند و دست به بدن او بزند اشكال ندارد، ولى اگر با نگاه كردن بتواند معالجه كند، نبايد دست به بدن او بزند و اگر با دست زدن بتواند معالجه كند نبايد او را نگاه كند.
مسأله 2595) اگر انسان براى معالجة كسى ناچار شود كه به عورت او نگاه كند، بنا بر احتياط واجب بايد آیينه را در مقابل گذاشته و در آن نگاه كند ولى اگر چارهاى جز نگاه كردن به عورت نباشد اشكال ندارد.
مسائل متفرقه زناشوئى
مسأله 2596) كسى كه به واسطة نداشتن زن به حرام مىافتد، واجب است زن بگيرد.
مسأله 2597) اگر شوهر در عقد شرط كند كه زن باكره باشد و بعد از عقد معلوم شود كه باكره نبوده و بكارتش به نزديكى مردى با او از بين رفته، بنا بر احتياط، نمیتواند عقد را بههم بزند، ولى میتواند با ملاحظه نسبت، تفاوت بين مهر باكره و غير باكره را از مهرى كه قرار دادهاند بگيرد.
مسأله 2598) ماندن مرد و زن نامحرم در محل خلوتى كه كسى در آنجا نيست و ديگرى هم نمیتواند وارد شود، در صورتى كه احتمال فساد برود حرام است، و نمازشان هم در آنجا محل اشكال است، ولى اگر طورى باشد كه كسى ديگر بتواند وارد شود، يا بچهاى كه خوب و بد را مىفهمد در آنجا باشد يا احتمال فساد نرود اشكال ندارد.
مسأله 2599) اگر مرد مهر زن را در عقد معين كند و قصدش اين باشد كه آن را ندهد، عقد صحيح است ولى مهر را بايد بدهد.
مسأله 2600) مسلمانى كه منكر خدا يا پيغمبر يا معاد باشد، يا از فرقههاى خوارج و ناصبى و غلات بوده باشد و يا حكم ضرورى دين؛ يعنى حكمى را كه مسلمانان جزء دين اسلام مىدانند، مثل واجب بودن نماز و روزه، در صورتى كه بداند آن حكم ضرورى دين است، انكار كند، مرتد است، و احكامى كه در مسائل آينده ذكر میشود بر او مترتب است.
مسأله 2601) اگر زن پس از ازدواج به طورى كه در مسأله پيش گفته شد مرتد شود، عقد او باطل میگردد. چنانچه شوهرش با او نزديكى نكرده باشد عدّه ندارد. همچنين است اگر بعد از نزديكى مرتد شود ولى نه سالش تمام نشده باشد یا يائسه باشد. اما اگر نه ساله باشد یا يائسه نباشد، بايد به دستورى كه در احكام طلاق گفته خواهد شد، عدّه نگهدارد و مشهور آن است كه اگر در بين عدّه، مسلمان شود عقد او به حال خود باقى مىماند ولى اين حكم محل اشكال است. البته احتياط در تجديد عقد، ترك نشود و معناى يائسه در مسأله (479) گذشت. چنانچه تا آخر عده مرتد بماند عقد باطل است.
مسأله 2602) مردى كه مسلمان زاده است اگر مرتد شود، زنش بر او حرام میشود و بايد به مقدار عدة وفات كه در احكام طلاق گفته میشود عده نگهدارد.
مسأله 2603) مردى كه از پدر و مادر غير مسلمان به دنيا آمده و مسلمان شده، اگر بعد از ازدواج مرتد شود، عقد او باطل میگردد. چنانچه با زنش نزديكى نكرده يا اینکه زن يائسه باشد عدّه ندارد، و اگر بعد از نزديكى مرتد شود و زن او در سن زنهاى باشد كه حيض میبیند، بايد آن زن به مقدار عدّة طلاق كه در احكام طلاق گفته میشود عدّه نگهدارد. مشهور آن است كه اگر پيش از تمام شدن عدّه، شوهر او مسلمان شود عقد او به حال خود باقى مىماند، ولى اين حكم نيز محل اشكال است و البته احتياط واجب در تجديد عقد، ترك نشود، و اگر بخواهد جدا شود طلاق بدهد.
مسأله 2604) اگر زن در عقد با مرد شرط كند كه او را از شهرى بيرون نبرد و مرد هم قبول كند، نبايد زن را بدون رضايتش از آن شهر بيرون ببرد.
مسأله 2605) اگر زنى از شوهر سابقش دخترى داشته باشد، شوهر بعدى میتواند آن دختر را براى پسر خود كه از اين زن نيست عقد كند و نيز اگر دخترى را براى پسر خود عقد كند، میتواند با مادر آن دختر ازدواج نمايد.
مسأله 2606) اگر زنى از زنا آبستن شود، در صورتى كه خود آن زن يا مردى كه با او زنا كرده، يا هر دوى آنان مسلمان باشند، براى آن زن جايز نيست بچه را سقط كند. همچنین است بنا بر احتیاط اگر مسلمان نباشند.
مسأله 2607) اگر كسى با زنى زنا كند، چنانچه بعد از استبراء به نحوی كه در مسأله (2546) گفته شد او را عقد كند و بچهاى از آنان پيدا شود، در صورتى كه نداند از نطفه حلال است يا حرام، آن بچه حلال زاده است.
مسأله 2608) اگر مرد نداند كه زن در عدّه است و با او ازدواج كند، چنانچه زن هم نداند و بچهاى از آنان به دنيا آيد، حلال زاده است و شرعاً فرزند هر دو میباشد ولى اگر زن مىدانسته كه در عدّه است و تزويج در عدّه جايز نيست شرعاً بچه فرزند پدر است و در هر دو صورت عقد آنان باطل است و به يكديگر حرام مىباشند.
مسأله 2609) اگر زن بگويد يائسهام نبايد حرف او را قبول كرد، ولى اگر بگويد شوهر ندارم حرف او قبول میشود.
مسأله 2610) اگر بعد از آنکه انسان با زنى كه گفت شوهر ندارم ازدواج كرد، و بعداً كسى بگويد آن زن شوهر داشته، چنانچه شرعاً ثابت نشود كه زن شوهر داشته، نبايد حرف آن كس را قبول كرد.
مسأله 2611) تا دو سال پسر يا دختر تمام نشده، پدر نمیتواند او را از مادرش جدا كند، و احوط و اولى آن است كه دختر را تا هفت سال از مادرش جدا نكند.
مسأله 2612) مستحب است در شوهر دادن دخترى كه بالغ است؛ يعنى مكلف شده عجله كنند، از حضرت صادق(ع) روايت شده كه يكى از سعادتهاى مرد آن است كه دخترش در خانه او حيض نبيند.
مسأله 2613) اگر زن مهر خود را با شوهر مصالحه كند كه زن ديگر نگيرد، واجب است كه زن مهر را نگيرد و شوهر هم با زن ديگر ازدواج نكند.
مسأله 2614) كسى كه از زنا به دنيا آمده، اگر زن بگيرد و بچهاى پيدا كند آن بچه حلال زاده است.
مسأله 2615) هرگاه مرد در روزه ماه رمضان يا در حال حيض زن، با او نزديكى كند معصيت كرده، ولى اگر بچهاى از آنان به دنيا آيد حلال زاده است.
مسأله 2616) زنى كه يقين دارد شوهرش در سفر مرده اگر بعد از عدّة وفات كه مقدار آن در احكام طلاق گفته خواهد شد، شوهر كند و شوهر اول از سفر برگردد، بايد از شوهر دوم جدا شود و به شوهر اول حلال است، ولى اگر شوهر دوم با او نزديكى كرده باشد، زن بايد عده نگهدارد و شوهر دوم بايد مهر او را مطابق زنهاى كه مثل او هستند بدهد، ولى خرج عدّه ندارد.
ثبت دیدگاه