احكام حدود
(اول ـ حد زنا)
مسأله 2955) اگر مكلّف، با يكى از محارم نسبى خود مثل مادر، خواهر، دختر، دختر برادر، دختر خواهر، عمه، خاله، و امثال آنها، زنا كند، مشهور بين فقها اين است كه بايد كشته شود، ولى نصّ صحيح دلالت دارد كه با شمشير به گردنش بزنند و در بعضى روايات ديگر افزوده اگر زنده ماند حبس كنند تا بميرد. در این حکم فرقی بین محصن و غیر محصن، آزاد و بنده، مسلمان و غیر مسلمان نیست. در اخبار بسيار وارد شده كه انجام دادن يكى از حدها باعث میشود اینکه مردم كار نامشروع نكنند، و دنيا و آخرت انسان را حفظ میکند و منفعتش براى مردم از باريدن چهل روز باران بيشتر است.
مسأله 2956) اگر جرمى كه موجب حد باشد نزد حاكم شرع ثابت شود، بايد فوراً حد را جارى كند؛ زيرا تأخير اقامه حد يك ساعت هم جایز نيست.
مسأله 2957) اگر مكلف زنى را با زور و عنف مجبور به زنا كند، حدّش كشتن است و مقتضاى احتياط آن است كه با شمشير به گردنش بزنند تا هر جا رسيد. در اين حكم فرق بين محصن و غير محصن نيست.
مسأله 2958) اگر مرد كافر (هر قسم از اقسام كفار باشد) با زن مسلمان زنا كند، حدّش كشتن است، و اگر توبه كند و مسلمان شود حد ساقط نمیشود.
مسأله 2959) اگر مرد بالغ عاقل كه زوجه دایمى يا كنيز مملوك دارد و با او نزديكى كرده باشد و در اختيارش باشد، هر وقت بخواهد نزديكى میتواند، اگر با زنى كه بالغه و عاقله است، زنا كند، بايد او را سنگسار نمايند. ظاهرا زنا با زن غیر بالغه و زن دیوانه هم همین حکم را دارد. ولى اگر پير مرد باشد، اول بايد صد تازيانه زده شود، بعد سنگسار شود.
مسأله 2960) اگر زن بالغة عاقلة آزاد كه شوهر با او نزديكى كرده و در اختيار او است؛ يعنى مسافر نيست، زنا دهد و زانی مرد بالغ باشد، اگر پير زن باشد اول صد تازيانه زده میشود بعد سنگسار میشود و اگر جوان است تنها سنگسار میشود.
مسأله 2961) مشهور بين فقها آن است كه اگر مرد ببيند كسى با زن او زنا میکند، چنانچه نترسد كه به او ضررى بزنند، میتواند هر دو را بكشد. اين حكم خالى از اشكال نيست. ولى آن زن به شوهر حرام نمیشود.
مسأله 2962) اگر مرد كه زن ندارد، سه مرتبه زنا كند، و در هر مرتبه به حكم حاكم شرع صد تازيانه زده شود، در مرتبه چهارم كه زنا كند، حدّش كشتن است.
مسأله 2963) اگر مردى با زنى ازدواج دایمى نموده ولى با او نزديكى نكرده زنا كند، اول بايد صد تازيانه بزنند، بعد سرش را بتراشند، و تا مدت يك سال او را تبعيد كنند، ولى اگر زنى كه شوهر دایمى دارد، و با او نزديكى نكرده زنا دهد صد تازيانه زده میشود و تبعيد و سر تراشيدن در او نيست.
مسأله 2964) زنا به دو طريق ثابت میشود:
اول: شهادت چهار مرد عادل یا سه مرد و دو زن یا دو مرد و چهار زن شهادت دهندكه نفس عمل را ديديم، و اگر يك نفر، يا دو نفر، يا سه نفر ديده باشند، نبايد اظهار كنند و الاّ حد قذف زده میشوند.
مسأله 2965) اگر چهار نفر مرد عادل بگويند زن و مرد اجنبى را در خانة خلوت يكجا ديديم كه روى يكديگر را بوسه مىكردند، و يا هر دو تا را زير يك لحاف ديديم، زنا ثابت نمیشود، بلى در فرض اول حاكم شرع هرچه صلاح بداند تعزير میکند، و در فرض دوم، هر كدام را نود و نه تازيانه مىزنند. در اين حكم، فرق بين مردى كه زن داشته باشد يا نداشته باشد، و زن شوهر داشته باشد يا نداشته باشد نيست.
دوم: اقرار نمودن به زنا چهار مرتبه، و بنا بر احتياط، بايد در چهار مجلس باشد. اگر كمتر از چهار مرتبه اقرار كند حاكم شرع او را تعزير مىكنند.
(دوم ـ حد لواط)
مسأله 2966) اگر مرد مكلّف در حال اختيار با مرد يا پسرى لواط كند حد او بنا بر مشهور كشتن است، و فرقی بين محصن و غير محصن نيست. حاكم شرع در قتل مخير است بين كشتن با شمشير، و سوزانيدن در آتش، و بستن دست و پاى او و پرت نمودن از بالاى كوه، يا هواپيما، يا ساختمان مرتفع، و يا اینکه ديوار را بر بالاى او خراب كنند يا سنگسار نمايند. ولى مقتضاى احتياط تفصيل است بين محصن كه بايد كشته شود و غير محصن كه بايد صد تازيانه زده شود. اما لواط دهنده اگر بالغ و عاقل و مختار باشد حدّش كشتن است، و فرقی بين محصن و غير محصن نيست، و اگر طفل باشد كشته نمیشود و بايد تأديب شود.
مسأله 2967) اگر مقدمات عمل را انجام داده باشند و دخول صورت نگرفته باشد، بايد هر كدام را صد تازيانه بزنند.
مسأله 2968) ثابت شدن لواط مثل زنا، يا به اقرار چهار مرتبه، در چهار مجلس میباشد، و يا به شهادت دادن چهار مرد عادل كه به نفس عمل شهادت دهند.
مسأله 2969) اگر مكلّف، پسرى را از روى شهوت ببوسد، حاكم شرع از سى تازيانه، تا نود و نه تازيانه، هر مقدار صلاح بداند به او مىزند و در روايت آمده است كه: (خداوند دهانهاى از آتش به دهان او مىزند، و ملائكه آسمان و زمين، و ملائكه رحمت و غضب لعنش مىكنند، و خداوند جهنم را برايش مهيا میکند.) ولى اگر پشيمان شود و توبه كند خداوند توبهاش را مىپذيرد.
مسأله 2970) اگر مكلّفى مرد و زن را براى زنا و يا مرد و پسر را براى لواط بههم برساند، حدّش اين است كه هفتاد و پنج تازيانه بايد به او بزنند، چه مرد باشد يا زن. مشهور بين فقها اين است كه اگر مرد باشد بعد از آن سرش را مىتراشند و در كوچه و بازار مىگردانند و بعد تبعيدش مىكنند. ولى اين حكم ثابت نيست.
مسأله 2971) اگر شخص بالغ عاقل بخواهد با زنى زنا كند و يا با پسرى لواط نمايد، و بدون اینکه بكشند جلوگيرى از او ممكن نباشد، كشتن او جایز است.
مسأله 2972) نزديكى كردن با حيوانات حرام است، و حاكم شرع فاعل را تعزير میکند، و حكم حيوانی كه با او نزديكى شده، در باب خوردنيها گذشت.
(سوم ـ حدّ قذف)
مسأله 2973) اگر شخصى بالغ و عاقل به زن، يا مردى كه مسلمان و بالغ و عاقل و آزاد و عفيف است، نسبت زنا يا لواط دهد حدش هشتاد تازيانه است كه به دستور حاكم شرع از روى لباس زده میشود.
مسأله 2974) اگر مكلّف به مرد يا زن مسلمان غير از قذف فحشهاى ديگر بدهد، مثل اینکه بگويد سگ، يا خوك يا دزد يا ميمون و امثال اينها به او اهانت و اذيت نمايد، و او به حاكم شرع شكايت كند و تقاضاى مجازات نمايد، حاكم شرع دستور میدهد كه او را تعزير و تأديب كنند.
(چهارم ـ حدّ شرب خمر و مست كنندهها)
مسأله 2975) اگر مسلمان بالغ عاقل عمداً يكى از مشروبات مست كننده را بخورد هرچند كم باشد و مست نكند، حدّش زدن هشتاد تازيانه به دستور حاكم شرع میباشد، و اگر دو مرتبه بخورد و در هر مرتبه حد به او جارى شده باشد، در مرتبه سوم كشته میشود، و كفّار ذمى اگر علناً مشروب خوارى کنند مثل مسلمان حد بر آنها جارى میشود.
مسأله 2976) بدن مشروبخوار مرد را به جز عورت برهنه نموده حد را بر او جارى مىكنند و از زدن تازيانه به صورت و عورتش بايد پرهيز كنند.
مسأله 2977) خوردن شراب به دو طريق ثابت میشود:
1ـ اقرار نمودن به شرب خمر دو مرتبه.
2ـ شهادت دو مرد عادل كه همان بيّنه شرعيه میباشد.
مسأله 2978) بعض فقها استمناء را در عداد موجبات حد قرار دادهاند و حال آنکه براى آن حدّى بالخصوص تعيين نشده است و حاكم شرع دستور میدهد كه استمنا كننده را تعزير كنند، و اگر قدرت بر ازدواج ندارد، جایز است از بيت المال براى او زن بياورند.
(پنجم ـ حدّ سرقت (دزدى))
مسأله 2979) شرایط براى اجرای حدّ سرقت و دزدى ده چيز است:
1ـ اینکه دزد بالغ باشد؛
2ـ عاقل باشد؛
3ـ دزدى را با اختيار خويش انجام داده باشد و از روى اكراه و اجبار نباشد؛
4ـ مال دزدى حد اقل مقدار ربع دينار (چهار و نيم نخود طلاى سكه دار يا چيزى ديگرى كه اين ارزش را داشته) باشد؛
5ـ اینکه اعتقاد داشته باشد آن چيز را كه دزدى میکند مال مردم است، پس اگر به خيال اینکه مال خودش است بردارد بعد معلوم شود مال او نبوده حد جارى نمیشود اگرچه ضامن میباشد؛
6ـ اینکه مالى را كه دزدى میکند خودش شريك نباشد پس اگر از مال غنيمت جنگى چيزى را دزدى كند كه بيش از سهمیة خودش نباشد حد جارى نمیشود؛
7ـ مال دزدى را از جاى محفوظ و دربسته بيرون آورده باشد، مثل اینکه قفل را شكسته باشد يا باز كند يا در را باز كرده باشد يا بشكند و يا ديوار را سوراخ كرده باشد و يا از بالاى ديوار عبور كرده باشد و مال را ببرد، پس اگر كسى ديگر در را باز كند و او مال را ببرد، و يا در اماكن عمومى از قبيل حمام و مسجد مالى را ببرد حد جارى نمیشود و لكن تعزير میشود؛
8ـ مال را دزد مخفيانه ببرد، پس اگر ظالمی به زور علنا در را باز کند و مال را ببرد یا با زور مال را از صاحبش بگیرد، حد بر او جارى نمیشود ولى تعزير میشود؛
9ـ اینکه دزدى از روی اضطرار صورت نگرفته باشد، پس اگر شخصى عائلهمند اطفالش گرسنه باشند، و هيچ راهى براى سدّ جوع آنها به جز از دزدى نداشته باشد و مال را بدزدد، دستش قطع نمیشود؛
10ـ دزد پدر صاحب مال نباشد، پس اگر پدر، مال پسر را بدزدد دستش قطع نمیشود. ولى اگر پسر مال پدر را بدزدد، دستش قطع میشود.
مسأله 2980) اگر كسى قفل را شكست يا ديوار را سوراخ نموده وارد خانه شود و پيش از بردن مال دستگير شود، دستش بريده نمیشود، ولى اگر مال را از در، يا سوراخ بيرون كرده باشد، و دستگير شود دستش قطع میشود.
مسأله 2981) اگر كسى از جيب يا آستين كسى، مال را بدزدد، پس اگر از جيب بالا (رو) دزدى كرده دستش قطع نمیشود، و اگر از جيب پایين (زير) بدزدد، حد بر او جارى میشود.
مسأله 2982) در دزدى حكم حاكم شرع بايد پس از مراجعه و تقاضاى صاحب مال باشد، پس اگر پيش از مراجعه به حاكم شرع دزد را عفو كند و يا مال را به او ببخشد و يا بفروشد حكم حاكم شرع به اجرای حد محل ندارد. ولى پس از مراجعه به حاكم شرع و حكم او به اجرای حد، عفو يا فروش يا بخشش مال به دزد، اثر ندارد بايد دست دزد بريده شود.
مسأله 2983) دزدى به دو راه ثابت میشود:
1ـ اقرار نمودن دزد به دزدى، و مقتضاى احتياط اين است كه دو مرتبه اقرار کند.
2ـ شهادت دادن دو مرد عادل به اینکه مالى را دزدى نموده است.
مسأله 2984) مشهور بین اصحاب در بریدن دست سارق این است که قیمت مال سرقت شده به ربع (یک چهارم) دینار برسد و دینار عبارت است از (18 نخود) طلای مسکوک و بعضی گفتهاند به خمس (یک پنجم) دینار برسد، ولی در روایات ثلث (یک سوم) طلای مسکوک آمده است.
مسأله 2985) حد دزد در دفعة اول: قطع چهار انگشت دست راست است که کف دست و ابهام برای او باقی گذاشته میشود؛ در دفعة دوم: پای چب از زیر بلندی روی پا قطع میشود و پاشنة پا را باقی میگذارند؛ اگر مرتبة سوم دزدی کرد: حبس ابد میشود و مخارجش از بیت المال پرداخت میشود؛ و در دفعة چهارم دزدی: حکمش قتل است. فرقی نمیکند که مرد باشد یا زن، مسلمان باشد یا کافر.
(ششم ـ حدّ محارب)
مسأله 2986) اگر شخص بالغ، عاقل توانا، با سلاح برهنه (شمشير، نيزه، كارد، تفنگ، بمب) به منظور اخلال در نظم اجتماعى و ترسانيدن مردم و سلب امنيت، و يا ترور اشخاص و غارت اموال مردم علناً به آنان حمله كند، محارب و مفسد است، مرد باشد يا زن، در شهر باشد يا صحرا، شب باشد، يا روز. در دريا باشد يا فضا. همچنين است اگر مسلحانه به خانه يا مغازه و محل كار مردم هجوم آورد، چه اینکه هدفش غارت اموال باشد يا تجاوز به عرض و ناموس مردم.
مسأله 2987) جزای محارب در قرآن عظيم الشأن و احاديث معصومينb اين است كه او را بكشند، يا به دار آويزان كنند، يا دست راست و پاى چپ او را قطع كنند، و يا از وطنش تبعيد نمايند.
مسأله 2988) اگر محارب زن باشد، احتياط آن است كه جزای او مناسب با جرمش باشد، پس اگر با سلاح حمله كرده و كسى را كشته او را بكشند، يا به دار آويزان كنند، و اگر مال مردم را غارت كرده، مال را از او بگيرند و دست راست و پاى چپ او را قطع كنند، و اگر كسى را مجروح ساخته باشد بعد از قصاص جراحت، تبعيدش نمايند.
مسأله 2989) اگر محارب هم مال مردم را غارت كرده و هم شخص مسلمان را كشته، پس از گرفتن مال دست راست و پاى چپش را قطع كنند و بعد او را بكشند، اگرچه در اينجا تنها كشتن هم كفايت میکند.
مسأله 2990) اگر محارب با سلاح حمله كرده ولى كارى انجام داده نتوانسته اگرچه كشتنش جایز است ولى بهتر است او را تبعيد كنند و تا يك سال نگذارند به وطنش برگردد، و در محلّى كه تبعيد شده بنويسند و اعلام كنند كه با او معاشرت نكنند، و در محاصرة اجتماعى و اقتصادى قرار دهند.
مسأله 2991) در عصر حاضر با وسعت شهرها و كثرت وسائل نقليه و افراد غير متعهد و لاابالى، تبعيد مؤثر نخواهد بود، و از بعضی روایات استفاده میشود که حبس کردن به جای تبعید کافی است.
(هفتم ـ حدّ مرتد)
مسأله 2992) مسلمان بالغ و عاقل كه در حال غضب و عصبانيت شديد نباشد از اسلام خارج شود مرتد گفته میشود و آن بر دو قسم است: مرتد فطرى و ملّى، مرتد ملّى، آن است كه از پدر و مادر كافر متولد شده باشد و بعد از بلوغ و عقل مسلمان شده باشد، دوباره از دين اسلام خارج شود و كفر را اختيار كند.
مسأله 2993) مرتد ملّى، مرد باشد يا زن، اموالش به ملكیتش باقى مىماند و اگر مرد باشد و زوجة مسلمان داشته باشد، در صورتى كه زوجهاش غير مدخوله و يا بسنّ يأس رسيده باشد نكاحشان باطل میشود.
مسأله 2994) اگر مرتد ملّى با همسرش نزديكى كرده باشد و يائسه نباشد، بايد عدّة طلاق نگهدارد. پس اگر مرتد پيش از انقضای عده همسر توبه كند، ازدواج آنان باقی است و نياز به عقد جديد ندارد.
مسأله 2995) اگر مرتد ملى توبه نكرده و عدّة همسرش منقضى شد حكم به جدایى همسرش از هنگام ارتداد میشود.
مسأله 2996) بنا بر احتياط از مرتد ملى تا سه روز تقاضا میشود كه توبه كند، اگر توبه نكرد بعد از سه روز حاكم شرع حكم به اعدامش مىکند.
مسأله 2997) اگر مرتد ملّى زن باشد او را بايد حبس كنند و در زندان به او سختگيرى نموده در وقت نمازها او را بزنند تا توبه كند، اگر توبه كرد آزاد میشود و اگر توبه نكرد در زندان مىماند تا بميرد.
مسأله 2998) مرتد فطرى آن است كه در حين ولادتش پدر و مادر هر دو يا يكى از آنها مسلمان باشد و بعد از گرايش به اسلام به كفر برگردد.
مسأله 2999) اگر مرتد فطرى مرد باشد به مجرد كافر شدن، همسرش از او جدا میشود و بايد عدة وفات كه چهار ماه و ده روز است نگهدارد و بعد از آن شوهر كردنش مانع ندارد.
مسأله 3000) مرتد فطرى اگر مرد باشد اموالش بعد از ادای ديونش همه انتقال به ورثه پيدا میکند، و بعد از ادای ديون بين ورثه تقسيم میشود، و حاكم شرع حكم به اعدامش میکند.
مسأله 3001) اگر مرتد فطرى مرد باشد و توبه كند و به اسلام برگردد، توبهاش قبول نمیشود؛ به اين معنا كه اعدامش ساقط نمیشود و زوجه به او بر نمیگردد و اموالش از ورثه به او بازگشت نمیکند، ولى چون خداوند توبه پذير است معصيت ارتداد را به واسطه توبه مىبخشد و اگر اعدام نشود، بنا بر اقوى میتواند زوجة مسلمان اختيار كند و میتواند با زن قبلی خود ازدواج مجدد کند و اگر اموالى به دست بياورد مالك میشود.
مسأله 3002) اگر مرتد فطرى زن باشد اعدام نمیشود و اموالش به ملكش باقى مىماند و اگر يائسه نباشد و شوهر با او نزديكى كرده باشد، عدّة طلاق نگه مىدارد و اگر در بين عده توبه كند زوجيتش باقى مىماند و تمام احكام آن مثل احكام زن مرتد ملّى است.
(هشتم- حد تفخیذ)
مسأله 3003) حد تفخیذ (کاری کند که نزدیک به دخول است) در صورتی که دخول واقع نشده باشد، یکصد تازیانه است، در این حکم فرقی بین مسلمان، کافر، محصن و غیر محصن، فاعل و مفعول نیست.
مسأله 3004) در تفخیذ در صورت تکرار حد، در مرتبة سوم حکمش قتل است.
(نهم ـ حد ازدواج با زن ذمیه بدون اجازة همسر)
مسأله 3005) ازدواج با زن ذمیّه بدون اجازة همسر مسلمان در صورتی که میداند نزدیکی با زن ذمیّه حرام است، حد آن یک هشتم حد زنا است، چنانچه زن به این مقدار رضایت ندهد، بین آن دو جدایی انداخته میشود.
(دهم ـ حد بوسیدن پسربچه با شهوت)
مسأله 3006) اگر مردی، پسر نوجوانی را از روی شهوت در حال احرام ببوسد، بنا بر احتیاط، یکصد تازیانه زده میشود، و در غیر احرام، هر مقدار که حاکم شرع صلاح بداند به کمتر از حد او تعزیر میگردد.
(یازدهم ـ حد مساحقه)
مسأله 3007) اگر زنی مساحقه کند و محصنه نباشد، حد او یکصد تازیانه است، مسلمان باشد یا کافر، چنانچه محصنه باشد، حد او سنگسار است.
مسأله 3008) اگر مساحقه در مورد غیر محصنه تکرار شود و در هر بار بر زن حد جاری شود، در مرتبة سوم کشته میشود، چنانچه تکرار نشود در مرتبة سوم کشته نمیشود.
مسأله 3009) اگر قبل از قیام بینه توبه کند، بنا بر مشهور حد از او ساقط میشود، اما توبه بعد از قیام بینه اثر ندارد.
(دوازدهم ـ حد قیادت)
مسأله 3010) قیادت عبارت است از اینکه کسی وساطت کند و مردان را به زنان برساند برای زنا و یا مردان را به مردان برای لواط.
مسأله 3011) قیادت با شهادت دو نفر عادل و بنا بر اظهر با یک بار اقرار ثابت میشود.
مسأله 3012) اگر قوّاد مرد باشد، نظر مشهور این است که سه چهارم حد زنا یعنی هفتاد و پنج تازیانه زده شود. چنانجه قوّاد زن باشد تازیانه زده میشود.
(دوازدهم ـ حد سب پیامبر اکرم)
مسأله 3013) اگر کسی به پیامبر اکرم(ص) یا به ائمه معصومینb و یا به فاطمه زهراB دشنام دهد، اگر خوف از جان، آبرو، مال و یا موجب هرج و مرج در جامعه نگردد واجب است او را بکشد و اذن حاکم شرع هم لازم نیست.
(چهاردهم ـ حد ادعای پیامبری)
مسأله 3014) چنانچه کسی ادعای پیامبری کند، در صورت توان و ایمن بودن از ضرر، کشتن او واجب است و نیاز به اذن حاکم شرع هم ندارد.
(پانزدهم ـ حد جادو)
مسأله 3015) کسی جادوگری را شغلش قرار دهد و مسلمانی را جادو کند، باید کشته شود. کسی که مقداری سحر بیاموزد، پایان عهدش با پردگارش خواهد بود و حدش کشتن است تا اینکه توبه کند.
احكام تعزيرات
مسأله 3016) اگر مسلمانى كه به حد تكليف رسيده از روی علم و عمد، يكى از محرماتى را مرتكب شود كه درباره آن حدّى از طرف شارع مقدس تعيين نشده است و يا يكى از واجبات را ترك كند، حاكم شرع به مقدارى كه صلاح میداند دستور میدهد تا او را تأديب كنند و مقدار تأديب بايد به مقدار حد نرسد و البته كمتر از چهل تازيانه باشد.
مسأله 3017) اگر بچه يكى از گناهان كبيره را انجام دهد، ولىّ شرعى او كه پدر و جد است میتواند او را تأديب كند، ولى بايد متوجه باشد كه موجب ديه نشود، اگر ولىّ طفل او را به مدرسه بفرستد و براى معلّمش اجازه تأديب بدهد، معلم هم میتواند تأديب كند، ولى بايد موجب ديه نشود.
مسأله 3018) حاكم شرع بنا بر اظهر میتواند در مقام حكم به علم خود عمل كند، ولى در حدود كه به اندك شبهه اقامه نمیشود حتى الامكان بايد احتياط مراعات شود، و در حد قذف و سرقت اقامة حد بعد از تقاضاى مقذوف و صاحب مال میشود، و بدون تقاضاى آنها نمیشود اقامة حد نمود.
ثبت دیدگاه